𝚙𝚊𝚛𝚝6

1.8K 342 33
                                    

چشماشو آروم باز کرد و وقتی نور شدیدی به چشماش خورد دوباره بستشون..

_هی گوریل پاشو
_نمیخام
و پتو رو کشیدم رو سرم

_میمون خر پاشو لنگ ظهره نمیدونی با چه بدبختی اون دختره جنده  و انداختم بیرون
_هوم
_الان به بابا میگم دختر آوردی کردی

_به تخمم بگو
_وات فاککک عنتر
آنقدر پرو شدی دیگه از بابام نمیترسی؟
_من کی ترسیدم که دفعه دووم باشه؟
با خواب‌آلودگی گفت و با موهای بهم ریخته نشست رو تخت

بلند شد و بی توجه به یونگی لخت رفت (البته با باکسر)
_هوی کصکش کجا میری؟ (نویسنده خیلی با ادب😂)
_آنقدر گوه نخور یونگ

_تخم سگ کجا میری؟
_همون جایی که میدونی!
_منم میام

#ادب 😎
بچها ما ازین به بعد کلاس ادب هم در داستان داریم امیدوارم مثل خودم با ادب شین❤️(نمیشیم میدونم😂)

بعد از ظهر شده بود دوباره رفت به سمت مکان ممنوعه
ایندفعه جیمین به زور باهاش اومده بود چون می‌ترسید اون پسره دوباره پیداش شه و به ته صدمه بزنه

_هیونگ گفتم اون خطرناک نیست لازم نیست در کونم راه بیوفتی
یا پس کله ای که خورد آخی گفت و سرشو مالوند
_اول درست حرف بزن دوم گفتم میام دیگه زر نزن
_فاک بهت
زمزمه کرد
_چی؟نشنیدم
_هیچی هیونگ گفتم چشم

_آفرین بریم

تا پاشون رو گزاشتن اونجا اون دوتا شیطان رو دیدن
_الان که فکر میکنم میبینم بهترین کاری که تاهالا کردم همین بوده که اومدم باهات
در گوشش گفت و به پسر کناری جونگ کوک نگاه کرد........

اینم پارت جدید ووت و کامنت فراموش نشه
برای فیک های بیشتر هم فالوم کنین🍭🍬🦋

𝗵𝗲𝗹𝗹𝗯𝗼𝘆|𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Donde viven las historias. Descúbrelo ahora