𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭 𝐁𝐞𝐚𝐭 : 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐌𝐢𝐧 | 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧

303 49 15
                                    

𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭 𝐁𝐞𝐚𝐭

𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 ֍
𝐘𝐨𝐨𝐧𝐌𝐢𝐧 | 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧

𝚆𝚛:𝚃𝚔𝚢𝙾𝚃𝙼𝚀

با چهره ای که سعی داشت بیانگر احساسی نباشه
موهای صورتی لختش رو که بلند شده بودن و
البته دیشب ترمیم رنگ کرده بود رو کنار زد و به
پسری که عصبی انگشت های هنرمندش رو بین هم
گره زده بود و موهای یخی رنگش صورت درموندهش رو پوشونده بودن خیره شده بود.
خیره ی خیره که نه...

نگاهش رو روی اجزای تصویر رو به روش میچرخوند تا خاطرات قبل براش تداعی بشه و تصمیمش رو قطعی تر کنه، اون دیگه نمیتونست عاشق یونگی باشه .

بله...اسم اون پسر مو یخی "یونگی "بود!
پسری که سالها عاشقش بود ولی اون قدرش رو
ندونست الان رو به روش نشسته بود ولی تنها نه...

پسری با لب های قلوه ای و موهای بنفشی که
ریشه های قهوه ایش حالت جالب و البته مسخره ای
که دوستاش بخاطرش مسخرش میکردن به وجود
اورده بود هم بین یونگی و پسر مو صورتی نشسته
بود.

یونگی سر چرخوند و با چهره ای که روزی بند بند
وجود پسر مو صورتی رو به لرزه مینداخت به پسر‌با موهای بادمجونی و قهوه ای رنگ اشاره کرد، "جین میدونی که من نیاز دارم با جیمین تنها صحبت
کنم؟ "

جین موهای بادمجونی رنگش رو کنار داد و بعد از سرتکون دادن بلند شد و سمت سرویس بهداشتی رفت.
ناگفته نمونه قبل بلند شدن زمزمه کرد، " فقط نیم ساعت...طبق قرارمون."

یونگی با حرفش سرتکون داد و منتظر شد جین از میز فاصله بگیره که بعد از چند لحظه همینطور هم شد.

قبل از اینکه نگاهش رو از حرکت جین به سمت
سرویس بگیره صدای جیمین ک موهای صورتیش
چشمهای براقش رو میپوشوند مهمون گوش هاش
شد و تازه فهمید که چقدر دلش برای زمانی که ۲۴
ساعته این صدا رو میشنید تنگ شده .
" چرا خواستی اینجا ببینیم؟"، تقریبا زمزمه کرد ولی شک نداشت که یونگی صداش رو شنیده، با شناختی که از یونگی داشت میدونست اون گوش ها و البته حس ششم تیزی داره!

"جین همیشه به استایلش میرسید ،با نامجون
اتفاقی افتاده براشون؟"، یونگی بی توجه به حرف جیمین گفت و از قهوه ی تلخی که سفارش داده بود کمی نوشید.

حرفش باعث دست به سینه شدن جیمین شد، "چرا خواستی من رو اینجا ببینی؟"
این بار شمرده شمرده و با صدایی که سعی داشت
محکم و بلند باشه گفت، که البته جواب اصلی رو حدس میزد ولی میخواست مطمئن بشه و یا شاید میخواست از زبون خودش بشنوه.

" میخواستم یادت بیوفته موقعی که من توی شرکتم  جون میکندم تو با اون پسره ی احمق ااینجا وقت
میگذروندی."
بله...کاملا درست بود، احتمالی که جیمین میداد
همین جواب بود.

Heart Beat |One shot| Kookmin Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang