***
زنِ گریون هر چند دقیقه دستمال گرم شده رو از روی پیشونی خیس پسر بر میداشت و بعد از خیس کردن دوبارش همونجا میذاشتش.
چانیول در سکوت به دیوار تکیه داده بود و پسر رنگ پریده و خوابِ روی تخت رو نگاه میکرد.. چتریهای خیس و قهوهای رنگش به پیشونیش چسبیده بودن و از دیشب تا الان زیر چشماش گود و سیاه شده بود.
هر از گاهی لبای خشک و بیرنگش رو باز میکرد و ناله بیجونی میکرد.( بدنش ضعیف شده. درد معدهاش بیشتر عصبیه و البته عادت غذایی بدش. این پسر برنامه غذایی خاصی داره؟! هر چی هست باید تقویت شه. و چیزی که بیشتر از همه به این روز انداختتش استرس و فشار عصبیه. نه تنها برای وضعیت جسمیش سمه، بلکه به روحیهاش هم میتونه آسیب بزنه. )
با رضایتِ کمپانی بکهیون رو به خونهی خودشون آورده بودن تا مادرش ازش مراقبت کنه. چانیول اما کل روز رو همونجا بود و بیشتر از دو قدم به تختش نزدیک نمیشد.
پسرک بعد از شوک عصبی و درد شدید معدهاش از هوش رفت و به بیمارستان رسوندش. منیجر و بادیگاردا تو طول مسیر و توی بیمارستان تمام سعیشون رو کردن تا عکس و خبری به بیرون درز پیدا نکنه.
و دقیقا از فردا صبحش، پسری که بیحال و خوابالود روی تخت خوابیده بود تب کرد و لرزید.
و صدای نالههاش هر لحظه بیشتر کمر چانیول رو خم میکرد.
( حالم ازت بهم میخوره... )
جملهای بود که هزاران بار تو سرش اکو میشد، تو هر یک ثانیه هزار بار صدای خفهی خودش رو میشنید.
اما چیزی که باعث میشد دستای مشت شدهاش رو به شقیقههاش بکوبه، صدای لرزون و ملتمس پسری بود که بینفس میگفت دیگه اون جمله رو نگو و چانیول نمیدونست چرا اون حرف رو زده بود.
تصویر لبای کبود شده و صورت سفید بکهیون تمام مدت تو ذهنش نشسته بود و ذرهذره تنفر از خودش وجودش رو پر میکرد." زمان انتشار آلبوم دیلایتِ بیون بکهیون عضو اکسو به تعویق افتاد. کمپانی اسام بیانیهای در رابطه با این موضوع داده و ادعا کرده که یک سوپرایز پشت این کار هست و چهار ورژن آلبوم بکهیون با امکانات بیشتری نشون داده میشن. طرفدارها لطفا با کلی حس خوب و عشق منتظر کندیِ بکهیون باشن. "
خط اول این خبر چیزی بود که از فردای بیهوش شدن پسر خواننده فضای مجازی رو پر کرد. طرفدارا نگران بودن که اتفاقی برای بکهیون افتاده یا اون سوپرایز بزرگ چی میتونه باشه؟
و این بین بکهیونی که حتی تو توییتر هم اعلام حضوری نمیکرد و اینجوری به نگرانی و تشنج فندوم اضافه میشد.
اما کمپانی قصد نداشت بگه آیدلتون بیون بکهیون بخاطر فشار عصبی، بیمار و تب کرده روی تخت افتاده و هذیون میگه.
مطمئناً قرار نبود بگه که من اون رو یه هفته فرستادم چین و اجازهی یک ثانیه استراحت هم بهش ندادم. کمپانی قرار نبود اعتراف کنه که ترسِ دوری از پارک چانیول رو جوری تو جون اون پسر خواننده انداخت که از آخر ضعف از پا انداختش.
مطمئناً خیلی از ناگفتهها همیشه پشت یک مشت خبر و جملات کوتاه و امید بخش قایم میشدن و کی میتونست ازشون با خبر بشه؟
مسلماً هیچ کس و هیچ کس!
![](https://img.wattpad.com/cover/234929663-288-k9659.jpg)
ESTÁS LEYENDO
But i'm only human [ Complated ]
Fanfic" داستان زندگی واقعیِ پارک چانیول و بیون بکهیون دو عضو اکسو که عشق بینشون به چشم بقیه اشتباهه و اونا مجبورن از هم فاصله بگیرن، نگاهشون رو از هم بدزدن و مژههای خیسشون رو پنهان کنن. اما احساس بینشون هر چقدر اشتباه... اونا دوستش دارن. و دوست داشتن هم...