ماگ سرامیکی از لب هاش جدا کرد و بین انگشتاش فشرد.
ابروهاش ناخداگاه گره خوردن و پاهاش روی زمین ضرب گرفتن..-ورونیکا پین مدل معروف که به تازگی تصمیم به تغیر جنسیت گرفته بود امروز از بیمارستان مرخص شد..
هیچ تصویری از لحظه خروج ورونیکا از بیمارستان منتشر نشده و برای همه جای سواله ورونیکا با جنسیت و چهره جدید قراره به مدلینگ ادامه بده یا نه !
ورونیکا.....اسلحهای که کنار دستش بود بی معطلی برداشت..
بدون هیچ نشونه گیری سمت تلوزیون گرفت..
انگشتاش روی ماشه فشار داد و به صدای مجری خاتمه داد..این چندمین خبری بود که امروز از ورونیکا میشنید...
بی رمق از روی کاناپه بلند شد و به عکس های روی دیوار که احاطش کرده بودن خیره شد..
گوشه لبش گاز گرفت و پاهای بی جونش سمت یکی از بزرگترین و زیبا ترین عکس ها کشوند...
-تو...
توی لعنتی
ورونیکا پین لعنتی..با صدای گرفته و کشیدهای زمزمه کرد و به عکس نزدیک تر شد..
-ورونیکای مَن
قسمت آخر حرفش همراه با بغضی که به گلوش چنگ انداخته بود و نفس کشیدن براش سخت تر میکرد تقریبا داد کشید و ماگ سرامیکیش بی معطلی سمت بزرگترین عکس اتاق پرت کرد....
قطره های قهوه روی عکس میلغزیدن و نفس مرد تو گلوش حبس میکردن..
به ورونیکاش آسیب زده بود..
به زندگیش آسیب زده بود...با عصبانیت موهای کوتاهش کشید و انگشتاش رو به دهنش مشت کرد...
-ببخشید ببخشید
ببخشید لاو من متاسفم..با بیچارگی نالید و دور خودش چرخید..
روبه روی یکی از عکس های مشترکشون ایستاد..
این عکس خوب به یاد داشت...
انگشت اشارش سمتش گرفت و نالید..-تو حق نداشتی ورونیکا..
حق نداشتی برای زندگی دونفرمون تنهایی تصمیم بگیری..
لعنتی حق نداشتی این خنده هارو ازمون بگیری..دوباره داد کشید و مشت های محکمش کنار عکس کوبید...
میدونست ورونیکا از اعصبانیتش میترسه اما کنترلی روی خودش نداشت...
بی رمش کنار دیوار سر خورد..
پاهاش روی پارکت های سرد دراز کرد و سرش به دیوار تکیه داد..هنوزم صدای خنده هاش میشنید..
درست کنار گوشش..Flash back
Pastلب هاش با بی قراری به لب های نیمه باز و سرخ شده دختر چسبوند و دستاش روی بدنش تکون داد...
بدون اینکه حرکات دستش متوقف کنه بوسه خیسش از گلوی دختر تا شکمش ادامه داد و همون نقطه رو چند بار مک زد و مطمعن شد رده های قرمزی به جا بزاره...
YOU ARE READING
《YOU》
Romanceبرای مَن، هیچ کس نمیتواند مثلِ "تو" باشد در فرهنگ لغتِ من مترادفِ تو، فقط توست...!