《8》

580 133 264
                                    

❣ Read it please ❣

شروع فف خیلی قشنگ و خوب بود
حمایتا و کامنتایی که میگرفتم عالی بود
اما نزدیک دو ماه شرایط من اوکی نبود
و من واقعا نتونستم اونجوری
که باید آپ کنم و باشم:)

پارت قبل پارت بیخودی بود..
اما خب بازم ویو و کامنت و وتاش
به شدت افتضاح بود..

که بازم عیبی نداره:)

من بازم به آپ کردن پارتا ادامه میدم و سعی میکنم
هیچ مشکلی روند آپ عقب نندازه..

امیدوارم شمام دوباره هیجان
خوندن فف داشته باشید.‌..

♥️♥️

........................................................

همونطور که هم زمان لب هاش به دندون گرفته بود  انگشتش روی صورت لیام کشید و بعد از اینکه مطمعن شد هیچ اثری از خمیر ریش باقی نمونده با خیال راحت صورتش عقب کشید...

لیام که تمام لحظه با شیفتگی به دختر روبه‌روش خیره شده بود با عقب کشیدن دختر اخم ظاهری کرد و دستش سمت صورتش برد...

با انگشت هاش لب های ورونیکا از چنگ دندون هاش بیرون کشید و لبخند محوی زد...

لیام-حاضرم تا آخر عمرم همینجا بشینم و به صورتت زل بزنم.

زمزمه کرد و دستش روی گونه های سرد دختر گذاشت...

ورونیکا- داری لوسم میکنی لی..

لیام بدون اینکه لب باز کنه لبخندش پررنگ تر کرد و لب هاش آروم روی پیشونی دختر گذاشت..

لیام-فکر میکنی من باهاش مشکلی دارم لاو؟

ورونیکا که تا اون لحظه با لبخند به لیام زل زده بود خودش کمی جلوتر کشید و دستاش دور گردن لیام حلقه کرد...

ورونیکا- لب هات جای درستی برای بوسه پیدا نکردن پینو..
فکر کردی من کیم؟ یه راهبه؟

روبه‌روی لب های بسته شده لیام غر زد و بعد از اتمام جملش نفسش روی لب های خیس لیام فوت کرد...

نیشخند لیام با هر کلمه‌ای که ورونیکا زمزمه میکرد پررنگ تر شد...
دستاش از دور صورت دختر سمت کمر باریکش کشوند و به کمرش چنگ انداخت..‌

لب هاش از هم دیگه باز کرد و صورتش جلو تر برد..

اما درست زمانی که لب هاش به آرومی روی لب های ورونیکا نشست صدای زنگ تلفن ورونیکا توی اتاق پیچید...

ورونیکا درست برعکس لیام واکنش نشون داد و سریع عقب کشید و اتصال لب هاشون قطع کرد...

لیام معترض بدون اینکه چشم هاش باز کنه اخمی کرد و غرید...

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Oct 27, 2020 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

  《YOU》Where stories live. Discover now