قدم هاش مثل همیشه بلند و محکم بر میداشت..
سرش ثابت نگه داشته بود و زیر چشمی به نگهبانایی که هر کدوم مشغول کاری بودن نگاه میکرد..
به در بزرگ مشکی رنگ که رسید قدم هاش کوتاه تر کرد و دستی به کت بلندش کشید..
سرفه خشک و آرومی برای صاف کردن صداش کرد و بدون اینکه در بزنه دستگیره در فشرد..
در با صدای همیشگیش باز شد و تصویر اون اتاق لعنتی جلوی چشم های لیام رنگ گرفت..
نفس عمیقی کشید و قدم هاش سمت میز بزرگ وسط اتاق،جایی که اون پیره مرد با نیشخند همیشگیش منتظرش بود رسوند..
بدون اینکه حرفی بزنه روی صندلی چرم روبهروی میز نشست و پاهاش روی هم انداخت..
عینک مشکی رنگش از روی چشم هاش برداشت و به نیشخند اون مرد خیره شد..جرارد- مثل همیشه آروم و بی سر و صدا
سلام پسر..جرارد با لحن سرخوشی زمزمه کرد و از جاش بلند شد..
انگشت های چروکیدش دور سیگار برگش پیچوند و بعد از اینکه پک عمیقی بهش زد سیگار عقب برد و دود غلیظش جایی نزدیک به صورت لیام فوت کرد..
لیام با حرکت جرارد نیشخندی زد و چشماش تو حدقه چرخوند..
دستی به ته ریش شکلاتیش کشید..
از روی صندلی بلند شد و قدم هاش سمت بزرگترین پنجره اتاق کشوند..نگاهی به شهر شلوغ روبهروش انداخت و دستش توی جیب کتش فرو برد..
سیگار رُل شده دست سازش بین لب های خشکش گذاشت و سرش سمت جرارد کج کرد..
لیام-مطمعنا من اینجا نیستم تا دود سیگارت توی صورتم فوت کنی جرارد..
کارت بگوبالاخره به حرف اومد و با پوزخند گوشه لبش زمزمه کرد..
نیشخند جرارد با حرف لیام پررنگ تر از قبل شد..
دستی به ته ریش سفیدش کشید و کنار لیام ایستاد..جرارد-به اونم میرسیم لیام. چرا قبلش یه قهوه نخوریم؟ هوم؟
لیام کلافه سیگارش روی دیوار خاموش کرد و توجهی به نگاه خیره جرارد نکرد..
لیام-فکر کنم منظورم درست نرسوندم...
برای قهوه اینجا نیستم
کارت بگوکلمه هارو آروم آروم کنار هم چید و نگاهش از جرارد گرفت..
جرارد آروم سرش به نشونه فهمیدن تکون داد و پشت میزش برگشت..
نگاهش به چشم های منتظر لیام انداخت و یه مرتبه پرسید..جرارد- خبری از ورونیکا نداری؟
ابروهای لیام با شنیدن اسم ورونیکا از هم دیگه باز شدن..
با دیدن نیشخند کثیف جرارد خون توی تنش یخ بست و دستاش طبق عادت همیشگیش شروع به لرزیدن کردن..
YOU ARE READING
《YOU》
Romanceبرای مَن، هیچ کس نمیتواند مثلِ "تو" باشد در فرهنگ لغتِ من مترادفِ تو، فقط توست...!