این که من گفته بودم از جان متنفرم،
این که من رو جایی بدور از اون بردی،
این که به خاطر من از پدر محبوبت گذشتی،
همه اینا دین، همه اینا باعث میشن
بخوام خودم رو برای تو هزار تکه کنم.
YOU ARE READING
You Are The Reason (wincest)
Fanfictionاولین چیزی که یادمه تو بودی. خیلی کوچولو بودم. افتاده بودم زمین. گریه میکردم. بغلم کردی. اروم شدم.
page 11
این که من گفته بودم از جان متنفرم،
این که من رو جایی بدور از اون بردی،
این که به خاطر من از پدر محبوبت گذشتی،
همه اینا دین، همه اینا باعث میشن
بخوام خودم رو برای تو هزار تکه کنم.