میدونی چی بیشتر از همه
منو ناراحت می کرد؟
اینکه اگه کسی به ما میگفت کاپل
تو جبهه می گرفتی
و به برادر بودنمون اشاره می کردی.
اونوقت من باید
فقط سرمو مینداختم پایین
و برای اینکه برادرتم خودمو سرزنش میکردم.
YOU ARE READING
You Are The Reason (wincest)
Fanfictionاولین چیزی که یادمه تو بودی. خیلی کوچولو بودم. افتاده بودم زمین. گریه میکردم. بغلم کردی. اروم شدم.
page 13
میدونی چی بیشتر از همه
منو ناراحت می کرد؟
اینکه اگه کسی به ما میگفت کاپل
تو جبهه می گرفتی
و به برادر بودنمون اشاره می کردی.
اونوقت من باید
فقط سرمو مینداختم پایین
و برای اینکه برادرتم خودمو سرزنش میکردم.