part 2

554 113 16
                                    

کیونگ_ هیییییییییی سلام استاد جذاااااااب

زدم رو پیشونیم و نفسمو با آه بیرون فرستادم
_چینجا؟؟؟؟؟ یعنی واقعا انقد زود پیچیده؟؟
کای زد رو شونمو با لبخند کوفتی همیشگیش گفت
_اوه نه انقدر زود، یکم زود تر! ما تو کلاس فهمیدیم
و هر هر خندید..
پوکر نگاش کردم و اداشو در اوردم..
فقط با این دوتا چسخل میتونستم راحت باشم و همینطور بدون تظاهر!
_بچه ها بیخیال اون بحثو زیاد جالب نیست...
اونا هم سر تکون دادن که دیدم کیونگ هی به کای چشو ابرو میاد..
باز دوباره چی شده بود؟؟؟؟
_یااااا...من کور نیستما!!!!
کای به طرز مسخره ای نیششو باز کرد و گفت
_انگار یه هم اتاقی جدید.... داریم.. امروز داشتن تختشو اماده میکردن (دوباره یه لبخند مرددی زد) میگن از اون خر پولاس البته خر خونم هست...
با بهت بهش خیره شدم.. ورود یه تازه وارد به تخمم نبود اما اینکه تو اتاق ما باشه رو باهاش کنار نمیومدم!
_خب که چی؟ ینی اتاق خالیه دیگه ای نبود بره اونجا؟؟؟؟؟؟؟ حتما باید بیاد اتاق ما؟
نمیخوااااام
کیونگ: هی بکی چرا مثل بچه ها بهانه گیر شدی؟ اون فقط یه دانشجو و هم اتاقیه جدیده!
کای_راست میگه بک نمیخواد که باش حرف و گفت وگو داشته باشی! محل نده..
لبامو اویزون کردم.
_اخه ما دیگه نمیتونیم باهم راحت باشیم من نمیخوام... فقط تو اتاقمون میتونم راحت باشم اونم میخوان ازم بگیرن؟ این نامردیه!!!

دست به سینه نشستمو پاهامو روی زمین کوبیدم
کیونگ_حالا لباتو اونطور نکن که من که گی نیستم هوس گی بودن به سرم بزنه...
اصن نگران اون قضییه نباش خودم حلش میکنم اوکی بیبی؟
یه نگاه به کیونگ کردم یه نگاه به کای دوباره به کیونگ دوباره به کای و کلافه گفتم
_اههههه اصن باشه یایشششش.... حالا بلندشیم بریم ببینم این میمون مزاحم کیه.
اونا هم خندیدن و به سمت اتاق رفتیم.

در اتاق رو که باز کردم فقط یه یقه ی پیرهن دیدم سرمو اوردم بالا چشام گرد شد..

یه پسر با موهای قرمز و گوشای بزرگ که نگاه جدی ای داشت.

دستشو بالا اورد با لبخند کمرنگی که شبیه لبخند نبود گفت.
_سلام، من چانیولم..پارک چانیول، هم اتاقیه جدید.

کای_سلام منم کیم جونگینم، خوشحال میشم کای صدام کنی! به کینگسو اشاره کرد، اینم کیونگسوعه
کیونگ هم با سر تعظیمی کرد.
همیشه ادب اولویتش بود..
نگاه پسر کشیده شد سمت من منم یه سر تکون دادم و سرد گفتم.
_خوشبختم، پارک چانیول.
و از کنارش گذشتم، به هر حال چه من خودمو معرفی میکردم چه نه از بقیه میشنید پس مهم نبود.

رو تخت نشسته بودم و با موبایلم ور میرفتم و سنگینی نگاه پارک چانیول رو نادیده میگرفتم. نگاهش داشت کلافم میکرد اخه یه ادم چقدر میتونه هیز باشه؟؟
من اصلا حوصله ی یه هم اتاقی اینطوری نداشتم بلند شدم و دستی بین موهام کشیدم، حوله و لباسامو برداشتم و رفتم حموم.

اب سرد و باز کردم و سعی کردم مثل همیشه عتشم به خیلی چیزا رو از بین ببرم مثل عطر تلخ پارک چانیول!
حتی توی ذهنم نمیخواستم اونو با اسم کوچیک صدا کنم! نزدیکی به اون از الان خطرناک به نظر میرسید..
آب رو بستم و با حوله تنم و خشک کردم ولی دستی به موهام نکشیدم..
حس قطره های اب بین موهام و پایین چکیدنشون حس خوبی بهم میداد!
هودی صورتی با شلوارشو پوشیدم و اومدم بیرون.
کای و کیونگ از خستگی خوابشون برده بود.
و چانیول داخل اتاق نبود، خوبه که نیست. رفتم روی تخت و خواستم پتو رو روی خودم بکشم که در باز شد و پارک چانیول با ظاهری که ضایع بود سکس داشته داخل شد. نگاهم سمته زیپ شلوارش که درست بسته نشده بود و کمی خیس بود کشیده شد و پوزخندی روی لبم شکل گرفت.
انگار براش مهم نبود چون بدون توجه به عکسالعملم به سمت حموم راه افتاد.
همینو کم داشتم! یه هم اتاقی عوضی و فاکر..
فقط باید دعا کنم پایه هرزه هاش به اینجا باز نشه
چشمامو بستم و.....

Sexy roommateWhere stories live. Discover now