بکهیون
هیچوقت از این خوابا نمیدیدم -_- ولی لعنت بهش چاره ی دیگه ای نداشتم!
با این درد خوابم نمیبرد به ناچار دستم رو زیر شلوارم بردم عضو سخت شدمو توی مشتم گرفتم و نتونستم جلو خودمو بگیرم و ناله ای از دهنم بیرون پرید همینطور ادامه دادم و داشتم به اوج میرسیدم، که پتو از رو سرم کنار رفت و حرکت دستم اتوماتیک وار متوقف شد چشمام از لذت و درد تار میدید ولی موهای قرمز ذهنمو فقط به یک سمت میکشوند..
پارک چانیول!
اینجا کنار تخت من چیکار میکرد؟ اونم تو این وضعیت..صدای بم شدش که بخاطر اروم حرف زدنش بیشتر گوشنواز شده بود تویه گوشام اکو میشد.
این هم اتاقی یکم زیادی مزاحم بود، اخه الان باید پیدات شه درخت؟؟؟؟؟
چانیول_ میخوای بهت کمک کنم؟!
چشمام گرد شد، این چه زری بود الان زد؟ مگه خودم چلاقم؟ خودم تا قبل این اینکه عین جن ظاهر شی داشتم کارمو انجام میداد!سعی کردم صدام بلند نباشه بد موقع اومده بود و منم اونقدر انرژی نداشتم داد بزنم..
با نفس نفسی که مسببش تحریکی بیش از حد بود گفتم
_نه...بهتره....برگردی..رو تختت..
یه نیشخند زد که حس کردم لرزی به تنم نشست.
دستش که داشت نزدیک عضوم میشد که دستامو از عضوم جدا کردمو دستشو گرفتم که همزمان نالم بلند شد پریکام از عضوم چکه میکرد و دیگه تحملم داشت تموم میشد.
با همون صدای بمش گفتچانیول_ بکهیون کوچولو، بهتره زیاد سخت نگیری..
این فقط یه کمکه!
با حرص گفتم_ اخه من کمکتو نخوام باید ک...حرفم با حس دست بزرگی دور عضوم قط شد و با اولین حرکت دستش دوباره داغ کردم، اون لعنتی داشت چیکار میکرد؟ چرا دستش انقدر حرفه ای تکون میخورد؟ مغزم میگفت داری گند میزنی بیون، اما بدنم نه میخواست مقاومت کنه نه توانی برای مقاومت داشت..
دوباره به اوج نزدیک بودم و تو خودم میلولیدم که حرکت دستش متوقف شد!
فاااااااک پارک چانیوللللل فاک بهتبغضم گرفت این دومین بار بود که تا دو قدمیه ارضا شدن میرفتم و متوقف میشد میخواستم دستم ببرم سمت عضوم و کارو تموم که دستامو با یه دستش قفل کرد، اون قطعا یه شیطان بود دوست داشتم یه مشت تو صورتش بکوبم..
چانیول_ اعع من که گفتم کمکت میکنم چرا قیافتو اینطور میکنی؟ فقط یاده یچیزی افتادم بگو خب!
_خ..خب
_دلم میخواد ازم بخوای! اخه تو نگفتی قبول میکنی یانه! یا بزار ساده بگم، برام التماس کن کوچولو.. میتونی؟
این سوال مثله این بود که از یه معتاد بپرسی مواد مخدر میخوای؟
_برام انجا....انجامش میدی؟
ناله مانند گفتم
انگار زیاد راضی نبود..
_اوه، کامان بیبی چکاری منظورته؟!اخه ااااحمق خنگگگگگ تو این وضعیت مثلا ممکنه چی ازت بخوام؟؟؟؟؟ حرص میخورم اما بهش نیاز داشتم..
_پارک چا...چانیول شییییی لطفا کاری کن من بیام...لطفا!یه لبخند پیروزمندانه زد دستشو تند روی عضوم تکون داد، جدا از آشغال بودنش تو این کار خیلی خوب بود یکم جابه جا شد و سرشو نزدیک صورتم گرفت..
به اوج رسیدم و با یه ناله نسبتا بلند اومدم.
یه دستمال از رو میزم برداشت و دست خودش و بدن منو پاک کرد.
من هنوز بی حس بودم. که لبشو نزدیک گوشم برد.
چانیول_ شب بخیر بیبی!
و بلند شد، که متوجه عضو تحریک شدش شدم.
اون امشب خواب راحتی نداشت!
چشمام سنگین شد و به خواب عمیقی رفتم.
YOU ARE READING
Sexy roommate
Fanfictionنابغه ی داستانمون میخواد تو حرفش موفق بشه اما این بین گرایشش مشکل زیادی براش داره درسته همه باهاش کنار اومدن اما همه میخوان نابغمون رو به سکس معتاد کنن. این بین چی میشه اگه بکهیونی که برای بازیچه نشدن تلاش کرده.. کاملا غیر منتظره هم اتاقی جدیدی داشت...