تا جایی که میتونست دانشگاه رو به مرد جذاب جفتش نشون داده بود حتی لونه های پرنده و توالت فرنگی شکسته ای که چندین سال، پشت دانشگاه افتاده بود.
حالا توی اتاق بودن و به سهون گفته بود تماسی باید بگیره.
گوشی رو دم گوشش گرفته بود و منتظر صدای دوستش بود اما نمیتونست تمرکز کافی رو داشته باشه چون اون نگاه تیز و لیزر مانند مستقیم روی بوتش بود عرق سردی پشت کمرش نشسته بود و اعتماد بنفسشو از دست داده بود.
کی فکرشو میکرد؟؟؟؟ کیمممممم کای!!!!! کیم کایه
لاس زن با یه نگاه انقدر دستپاچه بشه..پشتشو به سهون کرد و سعی کرد هواسشو به مکالمش بده.
سهون
با پسر سکسی روبه روش به بهانه اشنا شدن با دانشگاه هم قدم شد، دروغ گفته بود اون این دانشگاهو کامل میشناخت اما میخواست کای رو دید بزنه به راحتی میتونست بفهمه که ازش خوشش اومده چون اون نگاه خیره و خامش رو روی خودش میدید.
خودشم از اون خوشش اومده بود دوست داشت باهاش رابطه جنسی برقرار کنه چون نچشیدن اون اندام حیف بود..
__._._._._._._._._.__.__._.__.__.__._._._._._._._.__
با تلفن صحبت میکرد میتونست بفهمه که از نگاه خیرش معذب شده اما لعنتی چطور میتونس نگاهشو از اون رونا و بوت خوش فرمش برداره؟
میتونس با یه نگاه بفهمه که زحمت زیادی برای بدنش کشیده.
بلند شد اروم سمتش رفت پشتش بهش بود و معلوم بود که اونو نمیبینه.
بعد از چند ثانیه با مخاطبش خداحافظی کرد و تا روشو برگردوند همونطور که حدس میزدم شکه شد و نزدیک بود بیوفته که گرفتمش
_س...سهون...یه بوقی...چیزی میزدی...زحلم ترکید مرد
انگشتامو روی قوصی کمرش حرکت دادم و لبخند زدم
_اگه متوجهت میکردم که الان تو بغلم نبودی پسر خوب!
صدای بلند قورت دادن اب دهنشو شنیدم و خندیدم که با صدای در از هم جدا شدیم جونگین اشفته بنظر میرسید اما من قیافه بیخیالمو حفظ کردم و به کیونگسو چانیول که حالا انگار داشتن بحث میکردن خیره شدم.
_یا هیونگ باورم نمیشه اینو باور نداری که کیوتی
*دستشو سمت لباش برد*_اخه لباتم شبیه....
با سیلی ای که روی دست چان زده شد چان آخش هوا رفت کمی پیاز داغشو زیاد کرد و طرفم اومد
_هوناااا باور دارم که اون یه کیوته که دست و پا در اورده اما..... خیلی دستش سنگینه
با انگشت شصتش به کیونگسو اشاره کرد که نگاه کینگسو روم نشست
*دستامو تو هوا تکون دادم*
_هیونگ منو وارد این مسائل کثیف نکن من باید زنده بمونم و تحصیل کنم...
و سریع بینشون حرکت کردم و سمت در رفتم و لحظه اخر بعد خداحافظی نگاهی به جونگین کردم که با خنگی سعی میکرد اونارو تو بحث همراهی کنه.
چشماشو جمع کرد، اون خیلی کیوت بود.
چانیول
خسته بود و کمی سردرد داشت اما باید جزوه های فاکی رو میخوند.
اون این لعنتیارو بلد بود اما حضور ذهن کافی برای یه کنفرانس یا توضیح دقیقی که استاد ازش به احتمال زیاد میخواست نداشت.
سرشو که به صندلی تکیه داده بود دوباره روی جزوه برگردوند 《آسیب دیدگی سر》
ملاحظه برای سالمندان..
شایعترین علت بروز آسیب دیدگی در بیماران سالمند سقوط و زمین خوردن و تصادف با وسایل نقلیه می باشد.
دو عامل اصلی، سالمندان را در معرض خطر افزایش هماتوم قرار می دهد، اول آن که با افزایش سن، وزن مغز کاهش
یافته، چسبندگی سخت شامه به جمجمه بیشتر شده و زمان پاسخدهی فرد آهسته می شود. دوم این که بیشتر سالمندان از
آسپیرین و داروهای ضد انعقاد به صورت روتین جهت کنترل شرایط مزمن استفاده می ک......یااااااااایش سردردش قط نمیشد..
شاید قابل تحمل بنظر میومد ولی چان هیچ وقت از سردرد خوشش نمیومد، حتی ازش متنفر بود..
طوری که دوست داشت سرشو تا سر حد مرگ به دیوار بکوبه و بلاخره یکطوری درد فاکیشو خفه کنه.الان نیاز به کیسه بوکس یا سکس داشت که مغزشو خالی کنه، نه حوصلشو داشت نه در دسترسش بود.
به اتاق نگاه کرد..
کای و کیونگسو سر کلاساشون بودن و بک چند دقیقه پیش از اتاق خارج شده بود.
بهتر نبود یه هوایی بخوره؟
سرش داغ شده بود، بلند شد و سمت سرویس بهداشتی رفت مشت آبشو به صورتش کوبوند تا کمی دمارو پایین بیاره، با یک دست صورتشو با حوله خشک کرد و سوییچ ماشینشو برداشت.
حوصله ی لباس عوض کردن نداشتو سریع پله هارو دوتا دوتا پایین رفت..
سوییچو تو قفل چرخوند توی ماشین نشست داشبورد و باز کرد و بعد از ندیدن اون دعا نفسش تند شد..
یعنی کجا بود سریع از ماشین دراورد.
با چشم دنبالش میگشت و گاهی خم میشد و زیر ماشین ها هم نگاه مینداخت قلبش به سرعت میتپید.
کجا بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فاک لعنت بهش کجاااا؟صدای دادی شنید و گوشاشو تیز کرد..
این صدا شبیهه.......
بک نبود؟.....شناینیتبمیمستنیو پارت جدید بعد مدت ها ❤
امیدوارم لذت ببرین💙
بوس بهتون💚ستاره یادتون نره ها! ☆
YOU ARE READING
Sexy roommate
Fanfictionنابغه ی داستانمون میخواد تو حرفش موفق بشه اما این بین گرایشش مشکل زیادی براش داره درسته همه باهاش کنار اومدن اما همه میخوان نابغمون رو به سکس معتاد کنن. این بین چی میشه اگه بکهیونی که برای بازیچه نشدن تلاش کرده.. کاملا غیر منتظره هم اتاقی جدیدی داشت...