چانیول به ارومی چشماشو باز کرد و دستی بین موهای بلندش برد
نگاهشو به پسر ریز جسه ی کنارش داد و لبخند بزرگی زد
پسرک برهنه با موهای بلندش منظره زیبایی رو ساخته بود
نگاهشو به مارکش که روی گردن پسرک بود داد
مارکش حالا کامل شده بود و میتونست علامت عجیب روی گردن پسر ببینه
+مممممم.......
_بیدار شدی ؟
+من......اخ کمرم.....خدای من
_اروم ششششش گریه نکن زیبای من
چانیول محکم بکهیون رو بغل کرد و کمرش رو نوازش کرد نگاهش ناگهان به پارچه زیرشون افتاد
و بعد بین پاهای معشوقش
خون همه جا رو فراگرفته بود خون خالص
اهه عمیقی کشید پسرک بیچاره دیشب باکره ای خود را از دست داده بود و بارها در طول شب با هم رابطه داشتند طوری که حتی تعدادش رو هم فراموش کرده بود
_اروم اینجا بخواب میگم تا خدمت کارها حمام رو اماده کنن
+چشم
چانیول ابرویی بالا انداخت و موهای بکهیون رو نوازش کرد
+چشم ارباب
_شیرینم
چانیول با مهربونی گفت و بوسه ای به لب های ورم کرده و خون الود بکهیون زدد از روی تختشون بلند شد و شلوار بلند سفیدشو پوشید
اون زمان تازه متوجه کاملا خونی بودن عضوش شد
"لعنتی"
با سرعت سمت در رفت و کمی باز کرد
_خدمت کار اه
^بله سرورم
تا 5 دقیقه دیگ حمام رو اماده کنید بهمراه لباسامون بعد همه خدمه مرخسید
^چشم سرورم
چانیول بدون اینکه چیزی بگه در رو بست و به سمت بکهیون رفت که چسماشو بسته بود
_تو زیادی برای شیطانی مثل من شیرینی
چانیول به ارومی زمزمه کرد و فاصله بینشون رو پر کرد و دست بکهیون رو گرفت
+ارباب؟
_چیزی نیست میخوایم بریم حمام کاری نبایذ بکنی من همراهتم
+چشم ارباب
_پسر خوب
******************************
_هرچیزی خواستی به خدمت کارها بگو و اگه از چیزی خوشت نیومد بهم بگو
+چشم ارباب چانیول
_بکهیون شیرین من
چانیول با لذت گفت و از در اتاق خوابشون خارج شد
![](https://img.wattpad.com/cover/248240632-288-k658664.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
u are my only king
Fiksi Penggemar.....خدای اب . اتش . خاک . اب و هوا . عشق . زندگی ............من خدای زندگیم تک خدای باقی مانده زندگی ..........من بئون بکهیونم ************************************* من یه نشانه گذاری شدم ......به یه الفا تعلق دارم ......اما الفای من یه الفای مع...