یه چیزی بود که من خیلی راجع بهش کنجکاو بودم
چرا من، از بین اینهمه آدم؟
چرا من تنها کسی هستم که باهاش حرف میزنی؟
تو فقط شانه ات رو بالا انداختی و لبخند زدی
گفتی فقط میخوای من کنارت باشم
این چه معنی ای میتونست داشته باشه؟
YOU ARE READING
𝑰𝒔𝒐𝒍𝒂𝒕𝒊𝒐𝒏
Fanfictionاینطوری که هستی، منو میترسونه. (Complete) Original story by : @artificialjeon