من با مدیر صحبت کردم
در حقیقت در مورد تو
به اون گفتم که نگرانم که چیزی یا کسی به تو صدمه زده
اون با تعجب بهم نگاه کرد
و بعدش خندید؟
اون گفت کمک میکنه
حالا دو هفته شده
من نمیدونم چیکار کنم
من نگران تو ام
CZYTASZ
𝑰𝒔𝒐𝒍𝒂𝒕𝒊𝒐𝒏
Fanfictionاینطوری که هستی، منو میترسونه. (Complete) Original story by : @artificialjeon