.𝑡𝑤𝑒𝑛𝑡𝑦 𝑜𝑛𝑒

35 8 0
                                    

"لط.. لطفا"

با اسلحه ای که توی دستات بود خم شدی

تو اون رو، روی چونم کشیدی

من میلرزیدم

"نگران نباش جانگکوک، این فقط یه بازیه"

"و تو اسباب بازیه من هستی"

"من که نمیتونم بدون اسباب بازیم بازی کنم، میتونم؟"

𝑰𝒔𝒐𝒍𝒂𝒕𝒊𝒐𝒏Where stories live. Discover now