شادی :
جان که هول شده بود ، با شرمندگی جواب داد: اوه متاسفم ، اصلا به ساعت نگاه نکردم !
ییبو دوباره خندید ، شنیدن صدای جان اول صبحشو درخشانتر کرده بود ، مگه میشد بهتر از این !
×مانعی نداره ....خووووب ...تصمیمتو گرفتی؟!!
+بله ...بله ...فکر میکنم بایدبرای یه بار هم که شده ،به خودم فکر کنم و بله....بله....قبول میکنم.
و نفس آه مانندش رو بیرون داد. بالاخره حرفشو زده بود.ییبو اون طرف خط از شادی و خوشحالی زیاد ، سر جاش بند نبود، دستشو روی دهنش گذاشته بود تا جیغ نکشه !
گلوشو صاف کرد و جواب داد: بسیااار عالی!
خوشحالم که تصمیم عاقلانه ای گرفتی .بعد از یک مکالمه ی کوتاه ، قرار شد جان در اولین فرصت به دفتر ییبو مراجعه کنه و در حضور وکیلش قرارداد کاری ببنده و از اونجایی که جان تابحال وکیلی نداشت، ییبوبراش یه وکیل میگرفت .
قرار شد ییبو کارهای اداریشو مرتب کنه و زمان مناسب رو بهش خبر بده .
دنیا رنگارنگ تر از قبل بود، و صدای قطرات بارون ، بارش دونه های سفید برف ، و صدای ترک خوردن لایه های نازک یخ توی پیاده روهای خلوت صبحگاهی ؛حالا برای جان دلپذیر تر و زیباتر از قبل بودند.
یو بین هم متوجه تغییر حال جان شده بود و برای خوشحالی دوستش خوشحال بود.
دو روز بعد ییبو با جان تماس گرفت و ازش خواست سرساعت ده به دفتر وکیل مراجعه کنه ، روال قانونی و اداری کار وقت گیر و خسته کننده بود، اما برای تجربه ی یه زندگی جدید لازم بود.
ییبو در تمام این مراحل از جان دوری میکرد و وکیلش کارهارو اجرایی میکرد، نمیخواست با حضور مداوم خودش جان رو تحت فشار بذاره ، یا شاید خودش رو ؟!
بهر حال ، جان برای ییبو فقط یه منبع کسب درآمد جدید نبود، ییبو عاشق جان شده بود...آره میتونست مطمعن باشه که این همون عشق درنگاه اوله...همون چیزی که خیلی ها باورش نداشتند، اما ییبو از همون شب پرترافیک و از همون ملاقات ساده ی اول ، عاشق جان شده بود، و هر چه بیشتر پیش میرفت ، میلش به داشتن جان بیشتر و بیشتر میشد ، اما نمیخواست جان از این احساس بویی ببره ؛لااقل فعلا نمیخواست این حسش رو پیش جان اعتراف کنه !
و شاید به همین خاطر بود که به بهانه ی کار و مشغله ی زیاد ، از جان دوری میکرد و انجام تمام کارها رو برعهده ی وکیلش گذاشته بود.در وهله ی اول ، جان باید در یک تست استعداد یابی شرکت میکرد ، که با توجه به صدای فوق العاده ای که داشت ،براحتی در این مرحله قبول شد ، و در مرحله ی بعدی با کمک و سرمایه گذاری ییبو کارش رو بعنوان یک خواننده ی جدید آغاز میکرد، ییبو یک استودیوی شخصی برای جان زده بود ، و یک آپارتمان جدید در یک محله ی نسبتا مرفه براش اجاره کرده بود، تمام این کارها با سرمایه گذاری های دقیق و ثبت شده پیگیری میشدند ، تا جان هم از برگشت این سرمایه گذاری ها مطمعن باشه و براحتی با تغییرات جدید کنار بیاد.
YOU ARE READING
Tomorrow's dream
FanfictionTomorrow's dream تمام شده📗📕 داستان عشقی که باور نمیکردیم♥️💚 کی میدونه ،فردا چه چیزی در انتظارشه ، و چه فراز و فرودهایی سر راهش خواهد بود... اما همه ی ما هر روز با امید یک روز بهتر و زیباتر و درخشانتر بیدار میشیم! ژانر : درام ، بی ال . *هپی اندی...