دلایل عجیبی برای دوست داشتن پارک چانیول

2.5K 490 35
                                    


سال اولی که بکهیون توی اردوی تابستونی دانشگاه شرکت کرد، اون موقعی بود که مینسوک با عشقش به هم زده بود و بجای گریه کردن مث ابر بهار واسه عشق ناکامش، مث بچه میمونایی که از مامانشون آویزون باشن آویزون بکهیون بود.

بکهیون نسبت به این هیونگ خوشگل و احساساتی، احساس دین داشت. چون وقتی برای بار اول پاشو توی این دانشگاه گذاشت،
و متاسفانه بخاطر سالها زندگی توی آمریکا، کره ای اش در حد افتضاح بود،
و در نتیجه هیچ دوستی نداشت،
تنها کسی که باهاش دوست شد و حاضر شد باهاش وقت بگذرونه مینسوک بود.

بنابراین وقتی اطلاعیه ی ثبت نام اردوی دانشگاه رو دید حتی برای یه لحظه تردید نکرد و اسم خودش و مینسوک رو نوشت تا بلکه توی اردو و احتمالا پارتی های شبانه ی فراوونش بتونن یکی رو واسش پیدا کنن که آویزونش بشه و دست از سر بکهیون برداره‌.

بکهیون چیز زیادی از اون اردو یادش نیست، جز آبجو، رقص های شبانه، دختر و پسرهای توی هم و آبجو.

و
پارک‌ چانیول.

اولین بار که اونو دید، توی یه پارتی بودن که به هزینه ی سازمان‌ فرهنگ روی یه قایق تفریحی برگزار شده بود.

و چیزی که باعث شد پارک چانیول در ذهن بکهیون ماندگار بشه، این بود که اون پسر بدون هیچ شرمی، وسط پیست رقص یه پسر مو بلوند ریز نقش رو بوسید.

یه بوسه ی واقعی
و بشدت هات

بکهیون هیچ وقت آدم های گی رو از نزدیک ندیده بود.
و با توجه به اینکه بقیه مث اون خشکشون‌ نزده بود، احتمالا همه اون پسر رو می شناختن.

مینسوک دست بکهیون رو گرفت و برای اینکه توی اون‌ سرو صدای شدید موسیقی، صداش رو به بکهیون برسونه، تو گوشش تقریبا داد زد.
"اون پارک چانیوله، یه سال بالایی عوضی.
و‌ فکر می کنه چون باباش معاون وزیره هر کاری دلش بخواد می تونه بکنه...
و اونم دوست پسر چینی اش لوهانه.
خیلی خوشگله، نه؟"

بکهیون‌ فقط سرشو تکون داد و مینسوک دماغش رو با نفرت چین داد:
"حالم ازشون به هم می خوره. "

سلام بچه ها!
این فیک رو تقدیم می کنم به شما گوگولیای عزیزی که مث خودم عاشق چانبک هستین.
لطفا اگه دوست داشتین ووت و کامنت فراموش نشه و لطفا لطفا به ریدینگ لیستاتون اضافه کنین تا بقیه دوستامون هم ببینن.
بوووووووس به روح و روان نازنینتون.  

some STRANGE reasons to love PARK CHANYEOL(Completed)Where stories live. Discover now