📢کامل شده 📢
مدتی میشه که وانگ جان ویِ بیست و چهار ساله خواب های عجیبی میبینه. تو اون خواب ها اون خودش رو در جایگاه شخصی به نام لان وانگجی تو دنیای باستان میبینه که عاشق پسری به نام وی ووشیان میشه و در خلال ماجراهایی اون رو از دست میده. آیا این خو...
بالاخره بعد از دو ساعت به فنگهوانک رسیدن. توی مسیر شدت بارش برف بیشتر شده و تا زمانی که به اونجا رسیدن، لایه ی نازکی از برف روی سقف های شیروونی رو پوشونده بود.
جانگ وی که نفر آخر سوار اتوبوس شده بود، نفر اول هم پیاده شد. با استفاده از نقشه ی توی گوشیش بی درنگ به سمت مسافرخونه ای راه افتاد که از قبل رزرو کرده بود. باوجود سردی هوا، توریست کم نبود و زمستون زیبا مثل همیشه طرفدارهای خودش رو داشت.
مسافرخونه ای که جانگ وی توش اتاق گرفته بود، نزدیک پل مشهور فینیکس هونگ* معروف به پل رنگین کمان بود. پنجره ی اتاقش مستقیماً به سمت رودخونه ی توئو و پل دید داشت.
* ققنوس قرمز
بعد از رسیدن کمی استراحت کرد. بعدش رفت پایین و تو چایخونه پشت میزی کنار پنجره ی چوبی نشست و چای داغی سفارش داد. باوجود سردی هوا، پنجره ها کاملاً باز بودن و این باعث میشد چای داغ بیشتر بچسبه. اون محیط براش نوستالژیک بود. حس می کرد سال ها پیش همراه وی یینگ اینجا بوده.
اون مسافرخونه و محیطش باعث شدن دنیای خواب و بیداری ادغام بشن. جانگ وی توی همین نگاه اول، عاشق فنگهوانگ شده بود؛ بیشتر ساختمون های چوبی اطراف رودخونه روی ستون های چوبی سوار بودن. با نگاه کردن بهشون حس می کردی هر لحظه ممکنه فرو بریزن. به نوعی ساختمون های معلق! ______________________________________ ______________________________________
لی جیه که تازه به مسافرخونه رسیده بود، بلافاصله و بدون استراحت به غذاخوری رفت و دلی از عزا درآورد. چیزی که بیشتر از همه خوشحالش کرد این بود که فهمید اهالی فنگهوانگ هم غذاهای خیلی تند میخورن و اون مثل وی ووشیان عاشق غذاهای تند بود.
با خودش فکر کرد اگه لان جان اینجا می بود، حتماً گرسنه می موند! به این فکرش خندید و دلش برای لان جان تنگ شد. نیم ساعتی چرت زد و بعد بیدار شد. دوربینش رو برداشت و از مسافرخونه زد بیرون.
زیبایی فنگهوانگ تو اونهوای برفی دوچندان بود. لی جیه چند ساعتی تو کوچه پس کوچه های شهر گشت زد و عکاسی کرد و از یک مغازه ی صنایع دستی، دوتا آویز کوچیک رنگین کمونی خرید. بعد به مسافرخونه برگشت تا کمی استراحت کنه و برای شب آماده بشه.
Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.