p2❤بچه ؟❤

1.6K 236 28
                                    

ژان :

با چیزی که دیدم فقط کم مونده بود سکته کنم
برای چند ثانیه احساس کردم قلبم ایستاد
وووویییییی این بچه چه کیوته

ولی ... مادر و پدرش ؟ اصلا تو خونه ی ما چیکار میکنه ... به ییبو نگاه کردم که هنوز تو شوک چیزی بود که دیده بود ...  رفتم جلوی بچه نشستم که با دیدنم یکم با چشم های اشکیش نگاهم کرد

خواست بزنه زیر گریه که بغلش کرد و با لبخند تکونش دادم

کارم جواب داده بود چون گریه نمیکرد با چشمایی که قرمز شده بودن و صورتی که اثرات اشک روش بود بهم نگاه میکرد ..

آم حالا باید چیکار کنم
با دیدن نامه ای ییبو رو صدا زدم تا نامه رو بخونه
اومد و کنار من و بچه نشست و شروع به خوندنش کرد

+ برادر عزیزم و همسر عزیزش که بسیار بهت پایبند بعدا برات میگم چجوری راستش من تو کره کار دارم و نمیتونم از بچم مراقبت کنم پس به شما میسپارمش ییبو خوب مراقب خواهر زادت باش بای

همین ؟ من و ییبو که چیزی از بچه داری نمیدونیم
- ییبو ببین پشتش ننوشته باید چیکار کنیم ؟
آخه این بچه کجاش شبیه خواهر ییبوعه ؟ اصلا چینی هست ؟

ییبو برگه رو برگردوند و سرشا تکون داد خب مثل اینکه یه توضیحاتی داده... بچه رو تکون دادم که با احساس گرفته شدن لباسم بهش نگاه کردم واااییی چه گوگولی انگشتاشا نگاه چه کشت کوچولویی ( شما خودتم مشتت کوچولو سکوت لطفا )

+ ژان فقط نوشته گند نزنیم
😐 هن ؟ همین ؟ چییییی ؟ لعنتی وقتی هیچی از بچه داری نمیدونیم معلومه گند میزنیم

- زنگ بزن خواهرت ... بچه ناقص میشه اینجوری
+ هان ؟ ... باشه باشه ........ عه ژان
- چیه
+ احساس خیسی روی لباست نداری ؟
- نه ... برای چی باید این احساسا داشته باشم ..زنگ بزنننن
+ آخه ... اون ... تو ... چیز .. گند زده بت

😐😓
خواهش میکنم اون چیزی که من فکر میکنم نباشه
من بالا این لباس خیلی پول دادم ... خواهش میکنم
فقط آب دهنش ولو شده باشه رو لباسم
آره آره همینه ...

سرم و پایین بردم....😐

خب خوشحالم اونطوری بهم گند نزده فقط
- بچه مگه لباس من غذااااستتتتتت
با دادم بهم نگاه کرد ... اخمی کرد بیشتر لباسم تو اون دهن فسقلیش فرو کرد

- هی فسقلی لباس من غذا نیست ... ییبو برو براش شیر خشک بیار
+ باشه ...... فقط چجوری درست میشه ؟
بچه رو بهش دادم و بلند شدم به طرف آشپزخونه با کیفی که متعلق به بچه بود رفتم
بعد چند دقیقه با شیر خشک از آشپزخونه بیرون اومدم

با دیدن صحنه ای که رو به روم بود دلم می خواست همونجا بشینم و بزنم زیر گریه ... جیغ و دادم بکشم و البته که اون دوتا خونه خرابکن هم تیکه تیکشون می کردم

BABY(bjyx)✔Where stories live. Discover now