Slave to your rhythm [Yoonmin]~Completed
من يه برده ام. يه برده ى آزاد، افسرده براى گذشته، نگران براى آينده، معلق در حال.
من يه برده ام. يه برده ى آزاد، افسرده براى گذشته، نگران براى آينده، معلق در حال.
" پـارانوئیــــد " اما هیچکس بیگناه نبود. نه سهون که عاشق دوست صمیمیش شد: «به سایهات نگاه کن. نزدیکتم. در حالی که هرگز نمیتونم لمست کنم. من سایهی توام جونگین!» و نه جونگین که با اسلحهاش قلب دوستِ عزیزش رو نشونه گرفت و بیدرنگ، شلیک کرد. «کسی که شلیک کرد تو بودی، اما کسی که مُرد هم تو بودی.» . MAIN COUPLE: SEKAIHU...
_ فقط برای این نیست، به خاطر تو اومدم. _ من بیست و هفت سالمه، دیگه اون بچه ی بیست و سه ساله نیستم که با تحریک کردن احساساتم خامم میکردی. چشمهای آرومش دوباره سرد شد، با نگاه خشکی توی چشمهاش خیره شد و گفت: _ توی این پنج سال بیکار نبودم، با دخترا و پسرای زیادی رابطه داشتم. شنیدن این حرفها هنوز براش سخت بود، این پسر هرچقد...
سهون پرستار منزوی و گوشه گیر بعد از خیانت عشقش چانیول با بهترین دوستش بکهیون ، تن به ازدواج اجباری با جونگینی میده که قراره 8 امین سالگرد رابطه اش با کیونگسو رو جشن بگیره. ازدواج اجباری با کسی که به مدت 8 سال عاشق دوست پسرش بوده و هنوز هم هست میتونه پایان خوشی داشته باشه؟ یا سرنوشت سهون اینطور رقم خورده که همیشه عذاب...
پارک چانیول یه دزد خبره ست ؛ اما بخاطر یه اشتباه مجبوره نقش کشیش جدید شهر رو بازی کنه ... بیون بکهیون یه پسر مذهبیه که بخاطر گرایش عجیبش به پسرا سفره ی دلش رو تو اتاق اعتراف برای چانیول باز میکنه ... پس چانیول هم شروع میکنه به سوء استفاده ازش... ❗این فیکشن هم ورژن شیوچن داره و هم چانبک ... هرکدوم که باهاش راحت ترید رو...
[C O M P L E T E] نویسنده:ماری کاپل ها: یونمین ویکوک نامجین ژانر: هیبرید،کمدی، فانتزی، فلاف، کیوت،اسمات،امپرگ این مجموعه تشکیل شده از ۴ فصل: فصل اول: my mochi kitty تمکیل شده_ یونمین خلاصه: یونگی هیچ وقت فکرشو نمیکرد اوردن یه بچه گربه ی کیوت اون رو به کجا ها بکشونه..... فصل دوم: my kookie bunny تکمیل شده_ ویکوک خلا...
«فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوعه است و من... برای اینکه ممنوعه ترین ادم زندگیمه ازش متنفرم🎻 _______...
گربه دست راستش را تکان داد و گفت: در این سمت یک کلاهدوز زندگی میکند، و در آن سمت یک خرگوش. هرکدام را که ببینی دیوانهاند. آلیس گفت: ولی من دلم نمیخواهد به سراغ افراد دیوانه بروم. گربه گفت: اوه! شما چارهای ندارید. اینجا همهی ما دیوانهایم. "این فنفیکشن ادامه داده نخواهد شد." [CHANBAEK × KAIHUN] [Surreal × Psycholo...
جیمین یه پسر هیفده ساله است که در اثر یه حادثه قدرت تکلمش رو از دست داده و یک ساله که به مرکز توانبخشی برای دوباره به دست آوردن صداش مراجعه میکنه. حالا اون توی ناامید ترین روزای زندگیشه ودرست وقتی فکر میکنه شاید قرار نیست هیچ وقت دوباره بتونه حرف بزنه یه ملاقات همه چیز رو عوض میکنه. "تو مثل زئوس میمونی" روی دفترچه ا...
دیالوگ، تیکه عاهنگ، تیکه کتاب، دلنوشته، سخن بزرگان و... نوشته هایی که ارزش خوندن دارن:]
🍃 من پر از فکرم و حرفای خاک شده توی ذهنم پس میخوام بعضیاشونو اینجا به اشتراک بزارم 🍃 دیالوگ ها و متن اهنگ های مورد علاقمم میونشون پیدا میشه^^ #فکر_نوشته
احساسات خاص و زيبان. ميگن كه بدون اونا زندگى بيرنگ ميشه. اگر يك روز زندگى واقعاً بى رنگ بشه و احساسات از دست برن، كسى ميتونه از اون همه رنگ خاكسترى نجات پيدا كنه؟ چه بلايى سر كسايى كه هنوز هم رنگ هايى توى وجودشون دارن مياد؟؟