Select All
  • "دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم"...Wangxian...The Untamed...ادامه‌ی سریال (فصل اول)
    19.9K 3.8K 23

    📌وضعیت فصل اول: پایان یافته.⌛🖤 📌وضعیت فصل دوم: در حال نوشتن...⏳🤍 📌وضعیت فصل سوم: متوقف شده.🪧🤎 -چرا به من کمکم میکنی ؟! + از یه چیزی پشیمونم -از چی پشیمونی؟! -توی شهر بدون‌شب ، من کنارت نایستادم "دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم" این فف ادامه‌ی سریال رو روایت می‌کنه... داستان عشق ، لان‌ژان و وویژیان امیدوارم خوشتون ب...

  • ░But I Fell In Love With Him░
    17.7K 3.4K 7

    {𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥} +ببین ژان یه طرفدار رفته از تو یه فیکی نوشته و ... -خب این کجاش برای من بده؟ -نوشتن فیک ایرادی نداره. مشکل ژانرشه! تو توی اون فیک زیادی داغونی و یه جورایی ژانر اصلی فیک هم ارباب برده ایه خیلیا بابت شخصیتت تو فیک ازت شکایت کردن و خودت بهتر میدونی از این قضیه راحت نمیگذرن، مخصوصا اینکه پارتنرت تو فی...

    Completed  
  • 暗火 (Dark Fire)
    19.6K 5K 104

    ژانر: پلیسی، جنایی، مافیایی، معمایی و انگست کاپل اصلی: ییجان (yizhan)/bjyx ساید کاپل(ها): ؟؟ وضعیت: کامل شده نویسنده‌ها: Ajivid و Vitia (هپی اند.) خلاصه: سرگرد شیائوجان به عنوان یکی از بهترین مأمور مخفی‌های دولت به مأموریتی برای نابود کردن یکی از گسترده ترین باندهای چین میره و برای موفق شدن تو این هدف باید با باند...

    Completed   Mature
  • Forbidden love
    36.3K 9.9K 53

    Forbidden love تمام شده📗📕 جانِ ییبو، عزیزِدلِ من ! چرا .... چرا نمیخوای بمونی؟! چی کار کنم که بمونی ؟! و جان که دیگه تحمل نداشت، ناخواسته سرشو به شونه ی ییبو تکیه داد، به تن داغش تکیه کرد و به سختی لب زد: میخوام ... میخوام بمونم ... میخوام پیشت بمونم ... میخوام توی بغلت بمونم ... حتی اگه فقط همین امشب باشه، میخو...

    Completed  
  • امگای وانگ
    6.4K 1.4K 15

    توی دنیایی که سه خاندان برتر یک کشور رو اداره میکنن چی میشه اگه دو تا از این خانواده ها بچه هاشون رو مجبور به جفت شدن بکنن؟ و چی میشه که امگای داستان الفارو نخواد؟ ییبو تاپ ییبو الفا جان امگا ژانر: امگاورس، فانتزی، مافیایی، ازدواج اجباری، بی ال، انگست، اسماتتتت😂 روز های اپ:معلوم نیست ببینم چقد حمایت میشه دیگه همینا

    Mature
  • the power of love (قدرت عشق )
    7.1K 1.5K 55

    دو وارث و دو کمپانی قدرتمتد، حسِ عشق و انتقام. عشقی پاک که در هنگام جنگ قدرت بین قدرتمندان، خودش را در قلبی بی خبر از بازی هایی خطرناک، جا داده است. حال این عشق می تواند با قدرتش آن معادلات سیاه را برهم بزند یا زوره سیاهی برای چیره شدن بر آن حس پاک و آتشین بیشتر است... ییبویی که از آمریکا بعد از سالها بازمی گردد تا گ...

  • ATHERIS (S2)
    18.6K 3.9K 45

    ˓▾ 𝐅ICTION: ATHERIS (S2) ˓▾ 𝐆ENRE: Action - Angst - Thriller - Romance - Crime ˓▾ 𝐀UTHORs: ꜱʜɪᴀ & ꜰᴀᴛ وانگ ییبـو؛ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست لحظه ای که میتونه به هدفش برسه مردد بشه چی؟ و چه اتفاقی میوفته اگه در...

    Completed  
  • Dweller Of Hell
    24.4K 6.3K 105

    داستانی متفاوت در دنیایی متفاوت... دنیایی که تنها متعلق به شیاطین، جادوگران، خون آشامان، گرگ ها و الف هاست. خلاصه ی این داستان در چند جمله نمی گنجد بلکه تنها باید با آن همراه شد. ماجرای رابطه ای که در ابتدا با نفرت شروع شد... یا رابطه ای که ترس و دوری بر آن سایه افکنده بود... اما چه می شود که هر کدام از این ها ممنوعه...

    Mature
  • 🔺️برمودا
    42K 8.8K 51

    ورس تفاوت سنی ۸ سال الان چهار سال از بهم خوردن نامزدی دو پسر خاله می گذره ...یکیشون که جان باشه زندگی عاشقانه ایی رو از سر گرفته و اون یکی که ییبو باشه به اتهام خیانت روز و شب به فکر خلاص شدن از زندگیه

    Completed   Mature
  • Z.M L.H N.SH
    33.4K 3.2K 65

    زیام😈 لری😈 شانیل😈 اسمات💧

  • choose one of US (ziam)
    6.7K 898 16

    صوفي :يک کدوممون رو انتخاب کن زين ز:التماستون ميکنم , منو تو اين وضعيت نزارين ليام:متاسفم زين ولي بايد بين منو اون انتخاب کني خدايا اخه من چطور انتخاب کنم تنها عشق زندگيم زنده بمونه يا فرشته اي که مثل مادرمه

  • Heaven In Your Eyes [Lionel Messi/Cristiano Ronaldo]
    317 13 4

    Cris bumps into Lionel Messi without even knowing about it.. till Ramos pointed it out. [Written in 2016]

    Mature
  • "Unwanted"
    95 8 1

    "ناخواسته" نباید اتفاق می افتاد. این به هیچ وجه نمیتوانست اتفاق بیوفتد. دستی روی سینه اش گذاشت، اما میدانست قلبش از عمد سعی در بالا آمدن از گلویش میکند. و آنجا بود که فهمید همه چیز با از هم گسیختگی زندگی اش شروع به جریان کرد..

    Mature
  • COMMON
    23.4K 3.3K 21

    اولین بار اونو ...

    Completed  
  • little Devil
    81.6K 15.9K 68

    لیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!

    Completed  
  • Midnight With Him" [Ziam]
    16.3K 3.3K 43

    درحال آپ "🌿☁️ "نشسته روی تک صندلی انتهای دنیا مغموم و پریشان ، رها شده بودم از بین تمام آدم های دنیا از بین تمام رهگذر های بی خبر از سکوت های آغشته به فریادم ، تو صدایم را شنیدی ... تو دستم را گرفتی مرا از تمام کوه ها بالا کشیدی هنگامی که تمام طناب ها پوسیده بودند بار ها به این فکر کردم زندگی ارزش این همه درد را...

  • BORN FREE
    14.5K 4.1K 49

    ❌Completed❌ بی هویت راوی قتل هایی خاموش ×تو فکر میکنی چاقو دسته شو نمیبره، اما نمیفهمی که چاقو ماهیتش عوض نمیشه چاقو برنده س میتونه ریز ریزت کنه× اخطار⚠️: [این روایت دارای صحنه های قتل و شکنجه میباشد] #blood #hell #killer #free #action #ziam #murders

  • My weakness {Z.M}
    47.9K 6.2K 46

    -کاش میشد ازت بگذرم! +نمیتونی...نمیتونم! -چرا؟ +چون ما نقطه ضعف همیم! . . . ....ولی تو نقطه قوت منم هستی! Ziam💛❤

  • Twisted Tales: A Collection of Fanfiction and Short Stories
    20.3K 218 15

    WARNING: R RATED MATERIAL. (SEX SCENES, LANGUAGE, AND VIOLENCE) This book brings out a collection of fanfics and shot stories that I have been writing for some time now. To kick it off, it starts off with a short eight part Captain America fanfic. Some of these are old and some are new. After I end the Captain America...

    Completed   Mature
  • Destiny[ziam]
    10.5K 1.8K 36

    همه چیز به خودت بستگی دارد حتی اینکه چطور "سرنوشتت" را تغییر دهی، با یک انتخاب. و چه چیزی بهتر از آن، که آن انتخاب "عشق" باشد!

    Completed  
  • Mechta
    3K 764 24

    [Z.M...L.S] °°°°°°°°°°°° Mechta "لحظه ای ساکن تحمل ها... حقیقت ها... آرامش ها... و رویا ها در همان یک لحظه بود لحظه ای به بزرگی یک قطره و به کوچیکی یک دریا و خواسته من فقط یک چیز بود رویای..." Cover by nahidix

  • •Skin To Skin•{Z.M}
    19.3K 4.6K 43

    فکر کنم فهمیدم آدمها با رفتن معشوق چیکار میکنن. اونها ازش قصه میسازن. و این قصه‌ی رفتن اونه.

  • Wrong Side Of Heaven (L.S . Z.M)
    10.7K 1.6K 41

    در تاریکی و سردی وجودم ، باز هم دست هایم را به سمت تو برای نجات پیدا کردن از این مرداب مرگبار دراز خواهم کرد. و در آینده ای نه چندان دور این تو هستی که در تاریکی و سردی وجودت ، دست هایت را به سمت من دراز می کنی تا از باتلاق مرگبارت نجات پیدا کنی. و آن زمان من ، مانند تو نخواهم بود و دست رد به سینه ات نخواهم زد. در آن...

  • death of butterflies
    53 17 8

    مرگ پروانه ها یک داستان کوتاه سی صفحه ایه که زندگی یک دختر ایرانی رو روایت میکنه. دختری که شرایط زندگیش سخته اما نتونسته تصمیم درستی توی این شرایط بگیره... و اتفاقات بدتر با فرار از خونه براش رخ میده!

    Completed  
  • Roses And Mandala
    3.3K 776 19

    "Always lookin' out behind my fences Always felt isolated, oh-oh-oh I don't know why I was so defensive I'll find a way to let you in همیشه از پشت حصارها به بیرون نگاه میکنم همیشه حس کردم تنهام نمیدونم چرا اینقدر تدافعی بودم من یه راهی برای راه دادن تو پیدا میکنم"

  • Insomnia [Z.M]
    37.9K 7.7K 29

    لیامی که کل زندگیش تو یه خواننده ی معروف و دوست داشتنی به اسم زین مالیک خلاصه شده و حالا قراره یه سفر چند ماهه رو باهاش تجربه کنه... کاور:deborah_me@ [وضعیت:کامل شده!] 1 #ziam 1 #zaynmalik

    Completed  
  • pain...[ziam]
    30.9K 2.9K 67

    Everyone in love experiences pain if they fall in love ...

  • Resistors
    15.4K 1.5K 26

    "در جنگ بین خیر و شر، ضربه میزنی و ضربه میخوری، پیروز میشی و شکست میخوری و تنها کاری که باید بکنی...... این که .... مقاومت کنی"

  • Meant To Be
    29.2K 5.6K 23

    بعد از جدا شدن از وان دایرکشن زین همه ی ارتباطشو با گذشتش قطع میکنه. ولی هر کسی بالاخره باید به جایی که بهش تعلق داره برگرده. برای زین، این اتفاق تو سال 2026 افتاد. [Highest ranking: #1 - Zaynmalik] [Completed]

    Completed   Mature
  • Part of he[Z.M]
    29.5K 5.3K 54

    زین نفس عمیقی کشید و دستش رو تو جیب کتش فرو برد. -دیگه نمی‌خوامت؛ خسته کننده شدی! با نیشخند غلیظی گفت و نفهمید لحن سردش باعث یخ بستن قلب اون شد. اون هم نمی‌خواست اما.. مجبور بود! لیام به سمتش دوید و محکم بازوی اون رو بین ناخن‌هاش گرفت. -تو بهم.. تو بهم قول داده بودی زی تند تند پلک می‌زد تا از ریزش اشک‌هاش جلوگیری کنه...