یه اصطلاح کره ای به نام "جانگ" هست به معنی «رابطه ی دو نفر که قطع نشدنیه» یعنی حتی اگه عشقت نسبت به اون فرد تبدیل به نفرت بشه بازم تا همیشه یه نقطه ضعف خاصی نسبت بهش داری و قسمتی از وجودت تا ابد بهش وصله ؛ رابطهی بک و چان این فیکمونم دقیقا به همین شکله... •|🖇Fiction: LAST NIGHT | شب آخر •|🖇Couple: CHANBAEK • HUNHAN •|🖇Gener: #Romance #Angest #thriller #Smut •|🖇Writer: Salina خلاصه: بکهیون یه بازیگر تازه کاره که قراره به اصرار بهترین دوستش "کیونگسو" فردای ضبط آخرین سکانس سریالش یه سفر چند هفته ای به جزیرهی ججو بره و با آدمایی که تا اون روز هیچوقت از نزدیک ندیده آشناشه و وقت بگذرونه. بک قبل رفتن به این سفر مطمعن بود قرار نیست زیاد بهش سخت بگذره چون بیشتر آدما دوسش داشتن و تو برخورد اول جذب قلب مهربون و لبخند شادش میشدن و باهاش خوب رفتار میکردن ؛ یجورایی میشه گفت هیچکس نبود که بی دلیل ازش بدش بیاد البته به جز یه نفر... (انگار اون آدم اومده بود تا تموم معادلاتو بهم بزنه و ثابت کنه با همه فرق داره) به راستی آدمی که بکهیون قراره به مدت دوهفته باهاش زیر یه سقف زندگی کنه چجور آدمیه و چرا ازش متنفره؟!