ژانر:هیبرید_رمنس_انگست_خشن_امپرگ_ کاپل:ویکوک هپی انده «داستان راجب تهیونگی که از عشق برادر زاده ناتنی هیبریدش به جنون میرسه و دست به هر کاری میزنه تا پسر رو مال خودش کنه....... و خب بنظرم از راه اشتباهی وارد میشه» _______________ بند ربدوشام طلایی رنگش رو باز کرد و با سخاتمندی تمام پاهای بی نقص و سفیدش رو توی دید گرسنه تهیونگ قرار داد «زانو بزن» مرد با چشم های ناباور و گریون به پسر مغرورش نگاه کرد «چ...چی» پسر نیشخندی زد و یه تای ابروش رو بالا انداخت، کمی از شراب درون جامش نوشید و لب زد «زانو بزن و التماسم کن تا ترکت نکنم» مرد بزرگتر با چشمای اشکی و دست های لرزون جلوی پسر زانو زد ....چاره ای نداشت... نمیتوانست بزاره همه زندگیش ترکش کنه... حتی اگه به قیمت خورد شدن غرورش تموم میشد ا...التماست میکنم....ترکم نکن جونگ.. جونگکوک م..من بدون ..تو دیوانه میشم » هیبرید با حالت خماری پلک زد و نیشخندش رو پرنگ تر کرد «فاک....تو این حالت خیلی سکسی بنظر میرسی کیم»