IDOL11

68 18 15
                                    

خب با اینک ب اون ۱۵ نرسید
برای اونایی ک دنبال میکنن میزارمش
قسمت ۱۱
تروخدا نظر بدید اگه نظرات کم باشه نمیزارم فیک ببیند کی گفتم

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

با نور خورششید که به چشمش میخورد چشماشو باز کرد روی تخت نشست که درد بدی تو کمر پایین تنش پیچید یه ذره طول کشید تا بفهمه این درد مال چیه به تخت کای نگاه کرد خالی بود
دی او:یعنی رفته سر کلاس
بزور از تخت پایین امد و سمت دستشویی رفت درو باز کرد ولی باز نمیشد انگار یه چی پشت در بود بیشتر زور زد ولی باز نشد سمت تخت کای رفت دست کشید روش
دی او:سرده یعنی دیشب رو تخت نخوابیده
و تازه یادش امد که کای اخر شب رفت تو دستشویی
دی او:نکنه اونجا براش یه اتفاقی افتاده باشه
با این فکر از اتاق بیرون رفت نمیدونست از کی کمک بخواد و راه رفتن هم براش سخت بود سمت اتاق سوهو رفت
و درو به سریع باز کرد
دی او:هیونگگگ
:نیست از اتاق رفته
دی او:شما؟!
:معلوم نیست هم اتاقی سوهو هم اسمم ییفانه تو کریس صدام کن
دی او:اها منم کیونگسو هم نمیدونی سوهو هیونگ کجا رفته
کریس:نه
دی او اهانی گفت و سمت اتاق سهون رفت درو باز کرد
دی او :سهون هستیی
لوهون:نیست رفتن تو اتاق شیو هیونگ راجب کای حرف بزنن
دی او:هوففففف
لوهون:تو باید دی او باشی نه
دی او:اون یه اسم قدیمی اسمم کیونگسوعه
لوهون:اها منم لوهونم دوست شیوهیونگ
چن وارد اتاق شد
چن:لو لو مامانم سلام رسوند بهت
دی او از اتاق رفت بیرون و سمت اتاق شیو رفت
چن:کی بود
لو:دی او بود همونی که دوست دختر گرفت که کای هم عاشقش بوده
چن:اوه پس این بوده
***
بالاخره با هزار درد به اتاق شیو رسید و در باز کرد
دی او:شیو هیونگ
و نتوانست خودشو نگه داره و افتاد زمین
شیو و سوهو و چان امدن سمتش
شیو:چی شده کیونگسو
دی او:جونگین جونگین دیشب امد تو اتاق
سوهو:الان کجاست
دی او: تو اتاق هنوز تو دستشویی ولی درو باز نمیکنه
شیو و چان و سهون رفتن سمت اتاق کای و دی او
سوهو:تو چیشدی
دی او:هیونگ دیشب کای مست برگشت تو اتاق و.....
سوهو جلو دهن دی او رو گفت
سوهو:تا تهش فهمیدم بیا بریم پیش بقیه
دی او باشه ای گفت و راه افتادن
بورا:کیونگسویا کیونگسو یا
دی او با اخم به بورا که سمتشون میود دید
بورا:چرا لنگ میزنی عزیزم
دی او:برو اون ور به تو هم ربطی نداره چرا اینطوری ام
بورا اروم گفتن:اینطوری.....
سوهو:راجب رابطه بینتون میدونم
دی او:حالا برو بی کارت
و با کمک سوهو سمت اتاق رفت
وارد اتاق که شدن دید همه بالای تخت کای جمع شدن
دی او به تخت نزدیک شد و کای رو رو تخت دید که صورتش بی رنگ شده بود
شیو:شانس اوردیم یه ذره دیر تر میرسیدم ممکن بود از سرما بمیره
اشک تو چشمای دی او جمع شد اون خودشو مقصر میدونست
چان:کی ازش مراقبت کنع
دی او با بغض گفت
دی او:من مراقبت میکنم بخاطر من اینطوری شده خودمم ازش مراقبت میکنم
همه موافق بودن جز سهون (کلا فاز مخالفه-.-)
سوهو:خوب دیگه ما بریم فعلا
همه از اتاق خارج شدن سهون قبل رفتن برگشت به دی او گفت
سهون:اگه بلایی سرش میومد هیچ وقت نمیبخشیدمت
دی او اروم گفت:خودمم هیچ وقت خودمو نمیبخشیدم
سهون از اتاق خارج شد
دی او بالا سر کای نشست و سرشو نوازش کرد کای اروم چشماشو باز کرد
کای:دی..دی..او..دی او هیونگ
دی او با همون بغضی داشت:جانم کای
کای اروم پوزخندی شد
کای:فکر..نمیکردم دیگه بشنوم...بهم ...بگی کای
دی او:هرچی نباشه کای اسمی که خودم برات انتخاب کردم
کای:مال اون ...موقعه هایی...بود که عاشقم بودی....الان دیگه عاشقم...نیستیی
دی او سرش رو انداخت پایین
کای:میتوانم...ازت خواهشی کنم..هیونگ
دی او سرش به معنی اره تکون داد
کای:هیچ ...وقت...ولم..نکن...حتی اگه ..نتوانستم عشقی که بهت دارم...رو فراموش..کنم و...کار اشتباهی کردمم
دی او:قول میدم هیچ وقت ولت نکنم حتی اگه بمیرم
کای لبخندی زد چشماش اروم بست
کای:پس قول دادی
و خوابش برد و دی او سرشو اروم نوازش میکرد همون جوری که وقتی عاشقش بود نوازشش میکرد چون میدونست کای اینطوری راحت میخوابه

 idolWhere stories live. Discover now