IDOL3

129 28 12
                                    

:چن هوییی چن
چن سمتم برگشت
چن:چته لو
وقتی به چن رسیدم گفتم
لو:اگه گفتی امروز چه روچیه
چن یه ذره فکر کردو بعد گفت
چن:روز تولد که نیست روز دوستی هم نیست نمیدونم
کلافه سرمو تکون دادم و زدم تو سرش
لو:دوست خوش صدای کره ای من فکر نمیکردم کره ای ها انقدر احمق باشن امروز نامه ای که به سهون دادم جوابش میاد
چن تک خنده کرد بهم گفت
چن:لو داداش من میدونی که امکان نداره سهون بهت جواب نامه رو بده
خنده شیطانی کردم
لو:هه هه من کی ام شیو لوهان خوش شانس ترین ادم رو زمین
چن اول زد تو سرش گفت
چن:بیا بیا داداش من بریم سر کلاس باز کتاب روانشناسی خواندی زده به سرت
زدم تو سرش سمت کلاس رفتم
چن تنها دوست من تو‌کل مدرسه منو بخاطر قیافم مسخره میکنن و با دختر اشتباه میگیرن بعد که میفهمن پسرم بهم میخندن ولی چن اینطوری نبود هنوز هم میتوانم اولین ملاقاتمون رو یادم بیاد مال دوسال پیش بود

فلش بک

سوم شخص
همونطور که تابلو های کلاسا رو میخواند زیر لب غر غر میکرد
:اخه بگو مامان من فقط بهم حرف زدن چینی یاد دادی میمردی خط هم یاد بدی
انقدر سرش برای پیدا کردن کلاسش گرم بود که نفهمید کسی جلوشه و به فرد روبه روش برخورد کرد
نگاه که کرد دید به یه دختر برخورد کرده با لحن مهربون گفت
:اخ اخ ببخشید خانوم هواسم پرت شد بزارین کمکتون کنم
لوهان عصبانی شد و به صورت چن نگاه کرد
لو:بنظرت من دخترم اره ؟من یه پسرم یه پسر اسمم لوهان شیو لوهان
چن اول جا خورد و بعد با همون لحن مهربونی که داشت گفت
چن:خوشبختم لوهان منم جونگده هستم ولی این اسم کره ایمه اسم چینیم چنه هرکدوم راحتی بگو
و دستشو اورد جلو تا کمک کنه لوهان از زمین بلند بشه
لوهان جا خورد تاحالا کسی اینطوری باهاش رفتار نکرده بود
دست چن رو گرفت و بلند شد
لو:خوشبختم چن ببخشید بابت رفتار بدم اخه از اول زندگیم همه بهم گفتن شبیه دخترم و بعد هم مسخرم کردن
چن:این که شبیه دختری شکی نیست ولی همین قیافت خیلیی جذابه شاید واقعا دختر بودی مختو میزدم
لوهان از حرف چن خندش گرفت
لو:پسر تو خیلی باحالی
چن:نظر لطفته
لو:خب تو گفتی اسم کره ای داری یعنی کره ایی؟!
چن :اره تازه با مامانم امدم چین حرف زدن بلدم ولی خواند بلد نیستم و کلاسمو نمیتوانم پیدا کنم
لو:مثل نداره بیا یه کاری کنیم من بهت چینی نوشتن و‌خواندن یاد میدم تو هم بهم کره ای یاد بده خب کلاست چیه
چن:باشه کلاسم B1
لو:خب عزیزم اول این طبقه مال درفتر مدیر ایناست الکی اینجا میکشتی تو کلاس منی بیا باهام بریم
و دستشو دور شونه چن انداخت و چن بهش لبخند گرمی زد
چن شد تنها دوست لوهان تو کل زندگیش

پایان فلش بک

از اینجا دیگه از زبون لوهانه

مدرسه تموم شد با چن سمت خونه ما راه افتادیم
لو:چن چن حاضری بدوییم تا خونه ما
چن:عجله داریا لو
لو:اره چون قراره نامه سهون برسه
چن باز زد تو سرش
بالاخره به خونه ما رسیدیم وقتی در اتاقمو باز کردم نامه رو دیدم
وای خرشانس کی بودم من
لو:دیدی دیدی چن سهون برام نامه فرستات
چن با ناباوری رفت سمت نامه
چن:باورم نمیشه
نامه رو برداشتم بازش کردم و با صدای بلند خواندم

سلام لوهان عزیز
خب امم نمیدونم چی بگم راستش تاحالا فنی نداشتم و هیچ کس هم عاشقم نشده
ولی مشکلی با اینکه یه پسر عاشقم بشه ندارم چون دوستای من دوتاشون همینطورین که اسماشون کای و دی او عه و یه دوست دیونه که منتظر نیمه گمشدشه از بچگی که اسمش چانه و یکی از بهترین دوستام اسم سوهو ما ۵ نفری قراره یه گروه خوانندگی بزنیم امیدوارم تو و دوست چن هم بتوانین به ما ملحق بشی
و یه چیز دیگه که امیدوارم فک میکنی رویا ازت میخوام تو نامه بعدی برام عکس خودتو بفرستی یه وقت دیدی منم عاشقت شدم^^
راستی راز جذابتم اینکه خدا کلا منو جذاب افریده^-^
فکر میکنم منم عین تو‌ام چون خانواده منم مثل بابای تو ان همون فکرا رو میکنن و با خوانندگی من مشکل دارن
دیگه حرفی ندارم امیدوارم یه روز از نزدیک ببینمت
از طرف اوه سهون

چن:لو تو دیگه از خر شانسی گذشتی تو گاو شانسی میفهمی گاو شانس
خشکم زده بود اگه عکسمو میدید عاشقم میشد واییی اون موقعه میمیرمم با تکون محکم چن از فکر بیرون امدم
چن:بدو بدو یه نامه براش بنویس بدو  یکی از بهترین عکسات هم براش بفرست بدوو
هل هلکی شروع کردم به نوشتن نامه و عکسمم گزاشتم تو پاک نامه خیلی خوشحال بودم سریع با چن رفتیم نامه رو انداختیم تو صندوق به سمت در خونه که میرفتیم بابام رو دیدم و سر جام خشکم شد
اقای شیو:لوهان پسرم کجا بودی
با حرص گفتم:به تو ربطی نداره پیر خرفت
اقای شیو:خوب نیست ادم با پدرش درست حرف نبزنه یادت نره که من تورو ساختم
پدرم یه نگاه به چن کرد
اقای شیو:چن مادرت چطوره بهتر شده
چن:ا.اره..اره خوب حالش
دست چن رو گرفت بزور کشیدمش تو اتاقم
لو:پیر خرت اشغال مادرمو هم همینطوری دق داد به فکر زنای مردم الا زن خودش (بغضم گرفت)الان اگه به فکر زنش بود مامانم زنده بود شاید مثل مامان تو مهربون بود بهم لبخند میزد ازم حمایت میکرد
چن بغلم کرد بهم گفت
چن:لو ناراحت نباش دیدی که مامانم گفته هم مامان منه هم مامان تو
بغضمو قورت دادم
لو:میدونستی بهترین کسی ک تو زندگیمه تو و مامانتی
چن :اوهوم قبلا گفتی
لو:میدونسی حتی بیشتر از سهون دوستون دارم
چن منو از خودش جدا کرد
چن:جدی یه بار دیگه بگو
خندم گرفت
لو:میگم کره ای ها خلن میگی نه معلومه که بیشتر از سهون دوست ندارم
چن یه لگد سمتم زد
چن:ایشالا سهون عاشقت نشه
لو:ببینیمو تعریف کنیم

کی میدونست چی میشه ایندم چی میشه؟! ایا سهون عاشقم میشه یا نه؟! هیچ‌کس جواب این سوالا رو نمیدونست فقط باید منتظره اینده میشدم

 idolWhere stories live. Discover now