IDOL12

90 24 11
                                    

اهم خب این اولش ی ذره +۱۸ داره :)
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

چشماشو وا کرد و بک رو دید که تو بغلش مچاله شده خوابه لبخندی زد صورت بک رو اورد بالا و بوسه ای به پیشونش زد که بک یه ذره تکون خورد تو جاش چرخید پشتشو به چان کرد چان سرشو تو گردن بک کرد نفس عمیق کشید
چان:باورم نمیشه که تو هم عاشقم بودی انگار همین دیروز بود بهت اعتراف کردمم
و بوسه ای به گردن بک زد

فلش بک

دوسال پیش
:افرین بک تو استعداد پیانو زدن رو داری خیلییی خوب میزنی سریع هم یاد گرفتی زدنشو
بک:مرسی چان همش بخاطر توعه که یه معلم خوبی
چان:خجالتم نده بک راستی بک یه سوال ازت بپرسم
بک:بپرس
چان نفس عمیقی کشید گفت:اگه بفهمی یه نفر  عاشقتو بعد بهت اعتراف کنه چیکار میکنی
بک یه ذره فکر کرد و گفت:اگه دختر باشه درجا ردش میکنم اگه پسر باشه بستگی داره چه کسی باشه
چان با ترس گفت:فکر کن من عاشقتم بهت اعتراف کردم
بک سریع گفت:قبول میکردم بهت میگفتم منم عاشقتم
چان با حرفش شوکه شد
چان:ت.تو..عاشق..منی
بک:اوهوم از همون اول عاشقت بودم ولی.....
حرفش با لبای چان که رو لبش امد نصفه موند
چان:منم از همون اول عاشقت بودم بکی
بک لبخندی زد چانو بغل کرد
بک:پس دوست پسرم میشی
چان:معلومه که میشم
و دوباره لبای بک رو بوسید ولی این بار عمیق و طولانی

پایان فلش بک

همین طور که سر بک ناز میکرد با صدای اروم صداش میکرد
:نوتلا پاشو صبح شده
بک اروم چشماشو باز گرفت
بک:صبح بخیر یول ساعت چنده
چان:ده صبح نوتلای خوابالو
بک عین برق زده ها رو تخت نشستن
بک:کلاسموننن دیرر شدددد
چان زد زیر خنده
چان:امروز شنبه ست نوتلا کلاس تعطیله
و با صدای بلند خندید
بک از خجالت قرمز شد چان بک بغل کرد
چان:نوتلای کیوت خجالتی من
و سر بک ناز کرد سرشو نزدیک گوش بک برد
چان:نوتلا چطوره اول صبح منو تو خودت حس کنی  هوم
بک لبخندی زد گفت:نوتلا دوست داره یول حس کنه دلش برا لمس های یول تنگ شده
چان بک رو رو تخت خوابوند و روش خیمه زد
سرشو تو گردن بک کرد نفس عمیق کشید و گاز اروم گرفت شروع به لیس زدن گردن بک کرد
همینطور که زبونشو از گردن بک تا دم گوشش کشید و لبه شو به گوش بک نزدیک کرد
چان:هنوز هم مزه نوتلا میدی
بک:چون میدونم عاشق این طعمی
چان گوش بک و گاز گرفت و سراغ لباش رفت میکی از لبش زد و شروع به گاز گرفتن کرد
چان لباس بکو دراورد و از لباش جدا شدو سمت سینه اش رفت
سینه راست بک زو میک میزد و با دستش اون یکی سنیه بک رو میمالید
بک کم کم داشت تحریک میشد و ناله های ریزش شروع شده بودن
چان جای دست و دهنش رو عوض کرد و دست ازادشو سمت شلوار بک برد از رو شلوار سفت شدن عضو بک رو حس میکرد اروم از رو شلوار عضو بک نوازش میکرد
بک:اههه یول
چان لباس خودشو هم دراورد و دوباره سمت لبای بک رفت ولی دستاش از کار نیوفتادن با دستش شلوار و لباس زیر بک رو با هم پایین کشید و دستشو دور عضو بک برد و بالا پایین میکرد
بک تو دهنش ناله کرد و چان زبونشو وارد دهن بک کرد و تمام جای جای دهنشو مزه کرد
سرشو عقب اورد
چان:دهنت هم مزه نوتلا میدهه
بک:یول میشه سریع تر انجام بدی نوتلا دیگه طاقتش داره تموم میشه
چان پوزخندی زد و شلوار خودشو پایین کشید
چان:دوست دارم انقدر بی طاقت بشی که بهم التماس کنی
یهو از تخت باشد که صدای اعتراض بک بلند شد
چان:یه لحظه وایستا کرم بیارم اینطوری دردت میگیره
بک:نه دردم نمیگیره تو دوساله اینکارو میکنی ولی مگه فیلم ندیدی که چطوری بات اماده میکنه تاپه رو
چان برگشت رو تخت
بک:بشنین
چان نشست رو تخت و بک لباس زیر چان و دراورد و عضو چان تو دستش گرفت
چان از برخورد دست بک با عضوش ناله ای کرد
بک با تردد به عضو چان نگاه میکرد چان که فهمیده بود بک میخواد چیکار کنه دستاشو رو شونه بک گزاشت
چان:بک لازم نیست اینکارو ب.....
بک:میخوام امتحانش کنم یول
و سرشو به عضو چان نزدیک کرد و اونو تو دهنش بر زبونشو دو عضو چان میچرخوند  این چیزی بود که تو این دوسال از فیلم پورن هایی که دیده بود یاد گرفته
چان  ناله سکسی کرد
چان:اهه بکک اهه خیلیی خوبههه اههه
بک سرعتشو بیشتر کرد و تند تند سرشو عقب و جلو میکرد
چان دیگه طاقت نداشت میخواست خودشو تو بک حس کنه
چان:بک بسته دیگه
بک سرشو عقب برد و روتخت خوابید
چان روش امد
چان:دیگه صبرم تموم شده نوتلای سکسی من
بک:چطور بود
چان:مگه میشه چیزی مربوط به تو باشه خوب نباشه
و عضوشو به ورودی بک نزدیک کرد و کمی واردش شد
بک ناله از رو درد کرد چان تا ته وارد شد و واستاد تا بک بهش عادت کنه
بک:حرکت کن یول
چان اول اروم بعد تند حرکت میکرد  انقدر سرعت زیاد بود که صدای تخت بلند شد ولی صداش تو ناله های بک که از رو لذت میکرد گم میشد
بک:اههه یولااا اههه دوست دارمم اهه
چان:همم مثل همیشه عالیی نوتلاا ی منن
بک:اهه یول دارم میامم
و با ضربه بعد جفتشون ارضاع شدن
چان از بک بیرون امد و بغلش دراز کشید
چان :دوست دارم نوتلای من
بک:منم دوست دارم ولی یادت باشه هیچ وقت صبحا انجام ندیم
چان:باشه دیگ.....
در باز شد
:اگه عشق بازیتون تموم شد بیام تو
چانبک:سوهوو هیونگگگ؟!؟

سوهو:درد خجالت هم نمیکشن تو روز روشن همو‌ میکنن
چان بک و بغل کرد
چان:نوتلای خودمه هر وقت بخوام میکنمش
سوهو:خوبه خوبه جمع کن که کلی کار دارین
چان:چه کاری؟!
سوهو:کارا بک اینکه راحت بگیره بخوابه تااا درد کمرش خوب بشه ولی تو چان اول پاشو خودتو بکو‌ تمیز کن میرین حموم فقط خواهشا بک رو اونجا نکنش دوباره و بعد باید با سهون بری بار
بک:بار واسه چی باید بره مامی
سوهو:دی او‌صبح‌ زنگ زد گفت کای رفته و فکر کنم رفته بار همشگی
چان :اوک یه چند دقیقه دیگه حاضر فعلا چخه چخه بیرون
سوهو:با هیونگت درست حرف بزن دراز گوش یودایی
چان:یااااا هیونگگ چند دفعه گفتم یودا صدام نکن
سوهو:درد پاشو پاشو حاضر شو ببینم
چان:خو لختم برو بیرون برم حموم
سوهو: اوک
و از اتاق رفت بیرون
بک مشنی به بازوی چان زد
چان:چیه نوتلا
بک:از بست مامی حرص میدی موهاش سفید میشه
چان:نترس رنگ میکنه موهاشو درست میشه
بک:پاشو‌ منو ببر حموم
چان پوکر بک رو نگاه کرد
چان:یه سوال تو طرفتار منی یا هیونگ
بک:معلوم طرفتار مامی ولی عاشق تو ام
چان:موندم تو این زبون رو نداشتی چیکار میکردی
بک:واست رو برگه مینوشتم
چان:خوبه خوبه
و یه دستشو زیر زانو ها و دست دیگه اش رو زیر گردن بک برد و اونو بغلش کرد و بردش حموم
*************
با تکون هایی که میخورد چشماشو باز کرد
چن: لو لو پاشووو
لو:چیه شده چن
چن:چیزه بابات زنگ زد
لو عین برق گرفته ها از رو تخت پرید
لو:چی گفت
چن:بیشعور هنوز رو مامان من چشم داره و یه چیز گفت اینکه حق داریم به کسی بگی حافظه ات رو از دست دادی خوب وگرنه مامان منو میکشه
لو:خوبه تا الان هم چیزی نگفتیم
چن:اره خوبه
سهون با عجله از دستشویی بیرون امد
چن:سلام سهون
سهون:سلام چن  ببخشید عجله دارم باید سریع برم
و از اتاق رفت بیرون
لو:خوش بحالت
چن:چرا
لو:با تو هیونگاش مهربونه ولی با من جوری رفتار میکنه که انگار ارث باباش رو ازم میخواد
چن:غصه نخور لوهون شیو‌ میگه کلا رفتارش همینه راستی یه چند روز یه اتفاقی برام میوفته
لو:چه اتفاقی؟!
چن:همم چیزهه حالا نمیدونمم واقعیی یا نه هاا ولی فکر کنم روی شیو کراش زدم یعنی عاشقش شدم
لو:دروغغغ میگیییی چننننن(با داد میگه)
چن:هیسس هیسسس لو اینطوری که تو داد زدی کل دانشگاه با خبر نشد خوبه
لو:حالا از کجا فهمیدی عاشقش شدی
چن:خوب میشه گفت عشق در یه نگاه بود اون موقعه که دیدمش بار اولین بار عاشقش شدم و هر وقت بغلم میکنه بخاطر اینکه بهش تو درسا کمک کردم قلبم تند تند میزنه و دیشب هم که بارون میومد سقفه بالا سرش چکه میکرد رفتم کاری کنم که چکه نکنه ازم خواست رو تختم بخوابه اون هم تو‌بغل هم هیچی دیگه دیشب تا شب خواب نداشتم
لو:اخییی
دست شو رو سر چن میزاره و موهاشو بهم ریخته میکنه
لو: دانیاسور کوچولو عاشق شده
چن:عهههه لوووو بهم نگو دایناسور
لو:باشه باشه چندلا
چن اروم میزنه رو پیشونی خودش
چن:با اینکه حافظه ات رو از دست دادی هنوز یادت نرفته منو اذیت نکنی
لو با صدای بلند میخندهه
**************
دی او با سوهو تو راهرو ها  در حال رژه رفتن و‌منتظر بودن سهون و چان بیان تا از کای بهشون خبر بدن
چان:هیونگگ هیونگگگ پیداش کردییممم
و چان و سهون با کای و یه دختری که برای اونا نا اشنا بود سمتشون امدن
سوهو:این کیه
کای با لبخند بزرگ گفت:این دوست دختر منه اسمش جنیه
دی او با این حرف حس کرد نمیتوانه رو پاهاش بایسته کل زندگیش رو سرش خراب شده بود تازه حس کای رو درک کرده بود

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

اهم خب جنی ی نقش کوچولو اینجا داره
اگ خاستین هم ب بابای لو فحش بدین ^-^
نظر و لایک یادتون نره ها با اینک میدونم توجه نمیکنین بهش:)

 idolWhere stories live. Discover now