IDOL5

97 23 1
                                    

:لوهان پسر من خوبه ام نیاز نبود تا اینجا بیای
لو:این چه حرفیه شما مثل مادرم میمونید شما و چن خیلی به من لطف کردین وظیمفه ام بود بیام دیدنتون
مادر چن بهم لبخندی زد
چن:مامان مامان یادته لوهان عاشق یه بازیگر کره ای بود
:اره پسرم یادمه اسمش سهون بود اگه اشتباه نکنم
چن:اره اره اسمش همین بود لوهان یه بار بهش نامه داد اون جواب لوهان رو داده باورت میشه مامان
:چییی واقعا لوهان جوابت رو داد
لپام از خجالت سورخ شدن
لو:ا.ره..اره جوابم رو داده میدونید که عاشقشم بهش اینو گفتم و سهون ازم خواست واسش یه عکس بفرستم شاید عاشقم بشه
:خوشحالم برات لوهان خیلی خوش شانسی ولی حواست باشه بابات راجب عشقت به سهون نفهمه
با این حرف عرق سردی کردم
لو:نه نمیزارم اون بابای پیرم از این چیزی بفه...........
با باز  شدن یهویی در حرفمو خوردم
اقای شیو:به به پسر من پس عاشق یه پسر شده نوچ این باعث تاسف خاندان شیوعه
مادر چن:جناب شیو
اقای شیو:سلام خانوم کیم
بابام امد سمت میز و گل که خریده بود رو تو‌گلدون گزاشت
لو:با..بابا
اقای شیو:شما ساکت خونه واست دارم با این کارت ابروی منو میبری
خانوم کیم:اون بچه حق.....
اقای شیو:با تمام احترامی ک خانوم کیم  به شما دارم ولی ببخشید از این مورد نمیتوانم بگذرم
داشت سمتم میومد از ترس سرجام خشکم زد دستش به یقم رسیدو منو سمت در خروجی کشید
اقای شیو:ما دیگه میریم
نفسم تو سینم حبس کردم
****
وقتی رسیدم خونه منو محکم پرت کرد تو اتاق که کمرم به کمد خورد
:اخخخ
از درد چشمامو بستم
اقای شیو:اون پسر که عاشقش شدی اسمش سهونه نه
لو:به سهون...حق نداری ...کاری ..داشته باشیی
با حرص گفتم دندونامو رو ام فشار دادم از درد کمرم
-به به قشنگ‌ معلومه تو عشقش غرق شدی
پوزخندی زد سمت امد که متوجه کمربند تو دستش شدم
اقای شیو:یا بهم بگو کجا زندگی میکنه یا انقدر میزنمت تا خون بالا بیاری
لو:عمرن بگ...
با حس اولین ضربه نفسم بند امد
اقای شیو:از همون اول باید زبون بلند تو کوتاه میکردم
و ضربه بعد انقدر منو زد که دیگه هیچی حس نمیکردم یه روز تموم میشه یه روز میرم پیش سهون تموم یه روز  این کتک خوردنا تموم میشه
و چشمام بسته شد و بیهوش زدم
*******
با حس تکون خوردن های شدید چشمامو باز کردم بدنم هنو درد میکرد
:به هوش امدی لو خداروشکر لو خوبیی
لو:چن میترسم
با بغض گفتم و تو چشمام اشک جمع شد چن بغلم کرد
چن:نترس لو چیزی نمیشه اروم باش راستی یه خبر برات دارم
لو:چی
چن:نامه سهون به دستم رسید
لو:جدیی
چن سرشو به معنی تایید تکون داد و پاکت نامه رو دستم داد
چن:باز کن بخون
نامه رو باز کردم و خواندم

^^سلام لوهان عزیز
عکست رو دیدم به نظرم تو زیبا ترین پسر دنیایی هنو باورم نمیشه که عاشقت شدم فقط با دیدن عکست

باورم نمیشه سهون عاشقم شده باشه

خیلی دلم میخواد صدات رو بشنوم پس اگه موبایل داری به شمارم زنگ بزنم پشت برگه واست نوشتم
عاشقتم لو♡

چن:لو..اون عاشقت شده
اشکام شروع کردن به ریختن
لو:باورم نمیشه چن عشقم دو طرف شده
چن:بدو بدو بهش زنگ بزن
گوشیمو برداشتم
لو:بابام بفهمه چی
چن:نترس رفته شرکت نیست خونه بدو
شماره رو گرفتم و به سهون زنگ زدم دومین بوق که خورد جواب داد و همون صدای گرم تو گوشم پیچید
+الو بفرمایید؟!

 idolWhere stories live. Discover now