با جیسو وارد ویلا شدیم ، جیسو به اطراف نگاهی انداخت و گفت بیا پشت سرش راه افتادم به سمت میزی رفتیم
_ جنی اینجا بشین من برم و بیام
سرمو تکون دادم و جیسو رفت
به اطراف نگاه کردم
حالا من تو این شلوغی چطوری کیم تهیونگ و پیدا کنم
پووووووووووووف
به اطراف قشنگ نگاه کردم ولی اصلا ندیدمش
بعد از چند دقیقه جیسو با دو تا جام مشروب اومد
لیوان ها رو گذاشت روی میز و گفت
_تونستی پیداش کنی
+نه ، اینجا خیلی شلوغه
جام شراب و برداشتم و کمی ازش خوردم که چشمم به یه نفر افتاد
+این اینجا چیکار می کنه؟
اونی سوال بهم نگاه کرد و گفت
کی؟
صورتمو به سمت جیسو برگردوندم و گفتم
کای و می گم اون اینجا چیکار می کنه؟
جیسو با تعجب گفت
کای، کو؟
گفتم
سمت چپ منِ
جیسو به سمت چپ نگاه کرد و گفت
کو من نمی بینمش
با حرص گفتم
خنگ خدا سمت چپ من میشه سمت راست تو
به سمت راستش نگاه کرد و گفت
مثل آدم بگو دیگه..........آهان دیدمش
از روی صندلی بلند شدم
که جیسو گفت
کجا می ری
+ می رم سرویس بهداشتی
جیسو یا ناراحتی بهم نگاهی انداخت و گفت
باشه
کیفمو از روی میز برداشتم و راه افتادم
از کنار آدما رد شدم و به سمت پیشخدمت رفتم و گفتم
ببخشید سرویس بهداشتی کجاست
پیشخدمت گفت
طبقه بالا سومین در
خم شدم و گفتم ممنون
و به طرف پله ها رفتم و از پله ها بالا رفتم
با تعجب به راه روی بزرگ نگاه کردم
الان این سرویس بهداشتی سمت چپ یا سمت راست
چرا نگفت کدوم سمت
آی خدا
بزار ده..بیست..سی....چهل کنم
و شروع کردم به شمردن که به سمت راست افتاد
به سمت سومین در سمت راست رفتم و در و باز کردم
ولی با چیزی که دیدم ببخشید بلندی گفتم و زود در و بستم
دستم و روی قلبم گذاشتم
و نفس عمیقی کشیدم
با صدای یه نفر به عقب برگشتم
*اصلا خوب نیست بدون در زدن جایی وارد بشی
چند بار پشت سر هم پلک زدم و لبامو با زبونم تر کردم و گفتم
قصد بدی نداشتم فقط می خواستم برم سرویس بهداشتی از خدمه ای پرسیدم که گفت در...........
حرف مو خوردم
وایسا ببینم اصلا من برای چی دارم به این توضیح می دم
سرمو پایین انداختم و نفس عمیقی کشیدم
وقتی سرمو بلند کردم پوزخند روی لب های طرف و دیدم
*سرویس بهداشتی این در
و به در کنار خودش
سرمو تکون دادم و گفتم ممنون
و به سمت در سرویس بهداشتی رفتم و از کنار طرفِ رد شدم که بوی عطر تلخش به مشامم خورد
وای خدا عجب عطری داره
یه قدم جلوتر از اون پام پیچ خورد داشتم میافتادم که دستای یه نفر دور کمرم حلقه شد و از افتادنم جلوگیری
کرد
آی مامان پام
صاف وایستادم و مرد دستاشو از دور کمرم برداشت
به طرفش برگشتم و خم شدم و گفتم
ممنون
وقتی بلند شدم
با تعجب به طرف مقابلم نگاه کردم
با صدای آرومی گفتم
کیم......تهیونگ
از استرس نمی دونستم باید چیکار کنم
آی خدا چرا من امروز اصلا شانس ندارم
اون از دیدن کای اینجا، اونم دیدن صحنه خیلی بد ، اینم از این مثلا قرار بود محترمانه با طرف مقابلم روبهرو بشم، امروز از اون روز هایی که قرار اصلا شانس نداشته باشم
بار دیگه خم شدم و گفتم
ممنون آقای کیم و سریع برگشتم و به طرف پله ها رفتم
خواستم برم پایین اما یاد ماموریتم افتادم پس کارتمو از کیفم در آوردم
برگشتم و بهش نگاه کردم ، گفتم
ببخشید آقای کیم من خبرنگار کیم جنی هستم از شرکت SMS ، خوشحال می شم باهاتون مصاحبه کنم، اینم کارت من
کارت و روی میز که اونجا بود گذاشتم
خم شدم و خداحافظی کردم و
در آخر فلنگ و بستم
از پله سریع پایین اومدم
و به طرف جیسو رفتم و گفتم
جیسو بلند شو که باید سریع بریم
جیسو با تعجب بلند شد و گفت برای چی
- حالا تو بیا بعدا بهت می گم
با جیسو از کنار مردم رد شدیم و از ویلا خارج شدیم
جیسو دستمو گرفت و گفت
وایسا، بزار به سهون زنگ بزنم بیاد دنبالمون
باشه زود باش
جیسو به سهون زنگ زد و سهون بعد از سی دقیقه اومد دنبالمون
تو راه داشتم تو گوش جیسو اتفاق و تعریف می کردم
که آخر سر صدای سهون در اومد و گفت بلند تر حرف بزنم
تا اون هم بدونه داریم درباره چی حرف می زنیم
منم گفتم هیچی و ادامه ندادم
..........
+ اونی به نظرت قبول می کنه
- مثبت اندیش باش جنی، به احتمال زیاد قبول می کنه
+خدا کنه
-حالا هم بگیر بخواب ، شب خوش
+ باشه ، شب خوش
چشمامو بستم و به خواب رفتم
........
الان دو روز از اون اتفاق گذشته ولی من تو این دو روز هیچ پیامی از طرف کیم تهیونگ نداشتم
با صدای گوشیم بی حوصله روی تخت نشستم و گوشیمو از روی پاتختی برداشتم و جواب دادم
+بله بفرمایید
-سلام ببخشید مزاحم شدم ، شما خانم کیم جنی هستید؟
+سلام ، بله خودم هستم ، شما؟
- من پارک جیمین هستم ،مدیر کمپانی وی و همچنین
دست راست آقای کیم
+ واقعا ببخشید نشناختمتون ، با من امری داشتین؟
- شما درخواست مصاحبه کردین.
+بله
- بسیار خوب ، شما می تونین فردا ساعت 10 برای مصاحبه تشریف بیارید
+ ممنونم
-خواهش می کنم، اگه کاری ندارید قطع کنم
+ ببخشید یه سوال دارم
- بفرمایید
- احیانا من با شما مصاحبه می کنم یا با آقای کیم؟
+ با آقای کیم مصاحبه خواهید کرد
- بازم ممنونم
+ خداحافظ
-خداحافظ
با خوشحالی گوشی روی تخت انداختم
و شروع به بپر بپر کردم روی تخت و جیغ می کشیدم
که در ناگهان باز شد و مامان با تعجب و ترس بهم نگاه کرد و گفت چی شده جنی
از روی تخت اومدم پایین و به سمت
مامان رفتم و بغلش کردم و گفتم
مامان قبول کرد، قرار شخصا با خودش مصاحبه کنم
مامان با تعجب گفت
جنی کی؟
+ کیم تهیونگ بزرگادامه دارد........
YOU ARE READING
sleeping Beauty
Romanceداستان درباره دختری به نام جنی که خبرنگار و باید با کیم تهیونگ بزرگ که مردی مرموز و سرد است مصاحبه کند.......بقیه اش و خودتون می خونین ژانر : اسمات ، عاشقانه