درو باز کردم و داخل خونه شدم
کفشامو در آوردم و گفتم
مامان.....مامان.....
سرمو پایین انداختم و با صدای بلندی ایندفعه گفتم
ممماااامممااااننن
_ مامان و یامان زلیل مرده برای چی داد می زنی
سرم و بلند کردم بگم که آخه مامان جون هر چقدر صدات می کنم جواب نمی دی
ولی با چیزی که تو دستش دیدم ترسیدم و به دستش اشاره کردم و گفتم
مامان گلم احیانا که نمی خوای با اون من و بکشی
مامان به چاقوی دستش نگاه کرد و گفت
چرا می خوام با این ۱۰۰۰ تکه ات کنم و چاقوی تو دستشو حرکت داد
با تعجب گفتم
برای چی مامان؟
چون آدم نمیشیلبخند ملایمی زدم آروم کیفمو گذاشتم زمین
و دستامو کنار صورتم گذاشتم و صدامو شبیه بچه ها کردم و گفتم
مامانی دلت می یاد من و ۱۰۰۰ تکه کنیمامان خندید و گفت نه دلم نمی یاد دختر خوشگلم و
۱۰۰۰ تیکه کنم
دستامو از روی صورتم برداشتم و گفتم می دونم و کیفمو از زمین برداشتم
که مامان با تعجب گفت
جنی ، دخترم امروز چرا زود اومدی خونه
هیچی مامان، فقط برای دو هفته خونه نشین شدم
مامانم با حرص نگاهی بهم انداخت و گفت
جنی باز چه دست گلی به آب دادی
+ مامان به جون خودم که خیلی عزیزم
کاری نکردم
_ اعتماد به نفست تو حلقم ، پس برای چی دو هفته قرار تو خونه بشینی؟
با بغض الکی گفتم
+ مامان من عزیز نیست
مامان سرشو به چپ و راست تکون داد و گفت
نه عزیز نیستی ،حالا جواب سوالمو بده برای چی باید دو هفته خونه نشین بشی؟
+ مامان من چیزی می گم تو چرا باور می کنی ، آقای مینو بهم ماموریت داده و دو هفته فرصت داده
_ چه ماموریتی؟
+ اینکه باید از یه نفر مصاحبه کنم، خودشم هیچ کس نتونسته باهاش مصاحبه کنم فقط با دست راستش مصاحبه کردن اونوقت از من خواسته برم باهاش مصاحبه کنم
حالا جوابتو دادم با اجازه می خوام برم اتاقم میشه؟
مامان چاقو توی دستشو تکون داد و گفت بیا برو
صورتشو بوسیدم و از کنارش رد شدم و وارد اتاقم شدم
کیفمو روی میز گذاشتم و نشستم روی تخت گوشیمو از جیب کنم در آوردم و به جیسو زنگ زدم
+ بله
_ سلام اونی خوبی
+ اِ جنی تویی سلام عزیزم ممنون خوبم تو هم خوبی؟
_ نه عممِ ، بجز من کی می خواد باشه ، و ممنون خوبم
+ یه بار خواستم باهات مثل آدم حرف بزنم تو نمی زاری، چی می خوای؟
_ وا اونی از کجا فهمیدی چیزی می خوام؟
+ تو وقتی کارت گیر میافته بهم می گی اونی حالا زود بگو چی می خوای، کار دارم باید برم
_ اونی جونم دستم به دامنت به من یه راحلی نشون بده
+ جنی زود بگو ببینم چی می خوای
_ اونی این مردک الدنگ یه ماموریت بهم داده
+ چه ماموریتی؟
_ باید برم از یه نفر مصاحبه کنم
+ از کی؟
_ کیم تهیونگ
+ کیم تهیونگ کیه؟
_ رییس کمپانی تون
با صدای بلندی گفت
چیییی؟
چه جوری می خوای باهش مصاحبه کنی ، می دونی که اون با هیچ کس مصاحبه نکرده ، نمی کنه ، نخواهد کرد
_ اونی خنگ نیستم که بخاطر همین ازت کمک می خوام ، می خوام کاری کنی من با این تهیونگ مصاحبه کنم یا باهاش حداقل روبه رو بشم و خودم ازش درخواست مصاحبه کنم
+جنی نمی دونم چه جوری باید کمکت کنم ، من خودم که تو شرکت کار می کنم تا حالا باهاش روبه رو نشدم
اونوقت تو می خوای باهاش روبه رو بشی
_اونی اگه نتونم تا دو هفته باهاش مصاحبه کنم از کارم اخراج می شم
+ جنی می تونی ساعت ۵ بیای خونم
_ آره می تونم
+ باشه پس بیا ، تا تو هم بیای فکر کنم ببینم چی کار می تونیم بکنیم و به همکارا زنگ بزنم و ازشون کمک بخوام
_ آی قربونت بشم اونی پس من ساعت ۵ اونجام
بوس بوس بوس
+باشه خداحافظ به خاله هم سلام برسون
_باشه خداحافظ
..........
زنگ درو زدم که صدای جیسو پیچید
+ بله
_ جیسو درو باز کن منم جنی
+ بیا تو
در باز شد وارد خونه شدم و سوار آسانسور شدم طبقه ۵ زدم
وقتی به طبقه مورد نظرم رسیدم از آسانسور خارج شدم که جیسو دیدم که به در تکیه دادم به سمتش رفتم
بغلش کردم سلام اونی
+ سلام عزیزم بیا تو که خبر خوبی دارم
وارد خونه شدیم به پذیرایی رفتیم روی راحتی ها نشستم و جیسو رفت آشپزخونه
_ اونی چیشده
همینطور که با شربت می یومد گفت
برای پس فردا یه جشنی هست
که همه ی کارکنان تو شرکت دعوت شدن و هر کسی می تونن با خودش یه همراه ببره
و چیز مهمش اینکه کیم تهیونگ هم می یاد
با تعجب گفتم
واقعا؟
سرشو به تکون داد و گفت
بلهادامه دارد.......
YOU ARE READING
sleeping Beauty
Romanceداستان درباره دختری به نام جنی که خبرنگار و باید با کیم تهیونگ بزرگ که مردی مرموز و سرد است مصاحبه کند.......بقیه اش و خودتون می خونین ژانر : اسمات ، عاشقانه