با خوشحال جیغی کشیدم و بلند شدم و شروع به قر دادم
آی اونی جیسو قربونت بشم و به سمتش رفتم و محکم بغلش کردم که گفت
آی آی جنی استخونام شکست ولم کن
ولش کردم و گفتم
آی اونی اگه پسر بودم می یومدم می گرفتم
اونی گفت
مگه تو این دنیا مرد کمه که بیام با توی خنگ ازدواج کنم
والا جنی از جونم سیر نشدم
خوب بابا حالا من گفتم اگه پسر بودم
خداروشکر پسر نیستم
مگه مغز خر خوردم ، من خودم دیوونم حالا تو رو هم بگیرم بد تر دیوونه می شم
اونی خندید و گفت از اینت خوشم می یاد که خودت اعتراف می کنی دیوونه ای
با حرص روی مبل نشستم و گفتم خوب حالا
اونی قرار چی کار کنیم؟
_هیچ کاری نمی کنیم فقط فردا می ریم تا لباس برای پس فردا بخریم و تموم
+ آهان
_ جنی اینجا می مونی یا می ری خونتون
+ نه دیگه اینجا می مونم ، چرا برم خونمون
فردا هم زود بلند می شیم می ریم خرید
_ آره خوبه اینجا بمون
جنی غذا چی می خوری تا سفارش بدم
با تعجب گفتم
الان
_ آره دیگه تا وقتی غذا هارو بیارن ساعت ۸ میشه بعد از اینکه غذا رو خوردیم میشینیم دو ساعت فیلم نگاه
می کنیم بعد می گیریم بخوابیم
+ باشه پس ، پیتزا سفارش بده تا بخوریم
اونی سرشو تکون داد و گفت
باشه پس
بعد از یک ساعت سفارش هامون و آوردن و پیتزا رو خوردیم
و بعد نشستیم به فیلم نگاه کردیم و ساعت ۱۱ به خواب رفتیم.............
روز جشنبه لباس توی تنم نگاه کردم
و دستی به دنبالۀ بغل لباسم کشیدم
و موهامو باز گذاشتم و به سمت در می خواستم برم که دیدم در باز شدلباس جنی
و جیسو اومد داخل و با دهن باز نگام کرد
_ وواااوو
عالی شدی جنی
+ تو هم عالی شدی اونی
_ نه دیگه پشیمون شدم اصلا با خودم نمی برمت
با تعجب گفتم چرا؟
گفت
تا وقتی که تو اونجا باشی کی چشمش به من می خوره
با شیطونی گفتم
+ اتفاقا من باید اونجا باشم تا همه چشمشون به ما باشه
اگه من اونجا نباشم کی می خواد به تو نگاه کنه
و به سمت چکمه های پاشنه ۱۰ سانتی متریم رفتم و پوشیدنشون
اونی گفت
اعتماد به نفست تو حلقم جنی
بیا بریم تاکسی اومد دنبالمون
کت سیاهمو از روی تخت برداشتم و پوشیدم و از اتاق خارج شدیم
جیسو در و قفل کرد و سوار تاکسی شدیم و جیسو آدرس و دادلباس جیسو
بعد از ۱ ساعت به محل مورد نظر رسیدیم و تاکسی پیاده شدیم
با شگفتی به ساختمان روبه روم نگاه کردم
گفتم
واو عجب خونه ایجیسو بهم نگاهی انداخت و گفت
به نظرت اینجا خونه است
یا ویلا
بهش نگاهی انداختم و گفتم
گزینه هیچکدام
اینجا یه قصر
و راه افتادم و جیسو پشت سرم اومدادامه دارد........
پارت بعد تهیونگ وارد میشه
تا پارت بعدی شب خوش و خداحافظ
BINABASA MO ANG
sleeping Beauty
Romanceداستان درباره دختری به نام جنی که خبرنگار و باید با کیم تهیونگ بزرگ که مردی مرموز و سرد است مصاحبه کند.......بقیه اش و خودتون می خونین ژانر : اسمات ، عاشقانه