اونا درنهایت به مناسبت موفقیت مینهو کلی مینوشن. شاید یهخرده بیشاز حد. چانگبین نمیفهمه چجوری کار به اینجا کشید - اون حتی قصد نداشت با عنوان جشن گرفتن برای چیزی سوجو بنوشه - ولی گذاشت مینهو برای خودش خوشحالی کنه درحالی که خودش توی دریاچهای از خودخوری غرق شده بود. و هردو، کارشون رو با ریختن شات پشت شات توی گلوشون انجام میدادن و ذهنشون رو درگیر چیزای دیگه نمیکردن.
و الان تنها چیزی که میدونه اینه که با تکون دادهشدن دستش توسط مینهو بیدار میشه.
"چیییفزعگص" چانگبین غر میزنه و حتی وقتی دیدش واضح میشه، هیچ ایدهای نداره کجاست. تقریباً مطمئنه که تو اتاق یا حتی واحد خودش نیست. تخت حس تخت خودش رو نمیده و وقتی که به بغل برمیگرده-
دقیقا لی مینهو کنارش رو تخت چه غلطی میکنه؟
به یاد میاره که با هم نوشیدن. یادشه که آجوما براشون نوشیدنی میاورد. بطری پس از بطریهای سوجو رو تموم میکردن و تا پاسی از شب به این کارشون ادامه دادن. داستانِ باجزئیات و عجیب غریب مینهو از اینکه چطور وارد کار املاک شد (خلاصهاش اینه که تازه از دبیرستان خارج شده بود و یکی از سالبالاییا استخدامش کرد.) رو یادشه و به یاد میاره که دربارهی رژیم غذایی شخصی خودش صحبت کرد. (که مینهو جرئت این رو داشت که براش بخنده - تقصیر چانگبین نیست که کلی مکمل غذایی مصرف میکنه. اون دوست داره خودش رو به عنوان یه پسر مدام در حال رشد تصور کنه.)
اون حتی به یاد داره که مینهو دستش رو از اونطرف میز دراز کرد تا چونهش رو قلقلک بده و در جواب همچین جملهای رو با مسخرهبازی دریافت کرد. "مواظب باش یا با چونهام میبُرمت." مطمئنه که تا اون موقع هردوشون تا حد زیادی مست شدهبودن.
ولی وقتی سعی میکنه به یاد بیاره که شب چجوری تموم شد، هیچی به ذهنش نمیرسه. اون الان مطمئنه که بخش بزرگی از حافظهی دیشبش پاک شده یا حداقل کاملا محوه. مشخصاً نمیدونه چی باید بگه، یا باید چطوری به چیزی که دیشب اتفاق افتاد اشاره کنه.
و بعدش مینهو خیلی بیپرده و صریح بهش یادآوری میکنه.
فاک، مطمئنم این همونکاریه که دیشب انجام دادیم.
و چانگبین چه کاری میتونه انجام بده جز اینکه به این جمله بخنده؟
YOU ARE READING
𝐀𝐟𝐭𝐞𝐫𝐠𝐥𝐨𝐰 ॱ⋆
Fanfictionمینهو بیشتر از هرچیزی برای چانگبین تبدیل به یه عادت شده. براشون خیلی سادهست که هروقت نیاز به راهی برای رهاشدن داشته باشن به همدیگه رجوع کنن. یا حداقل، دید چانگبین به مسئله اینطوریه. از عقل خیلی دوره که بگه میدونه چی تو سر مینهو میگذره چون تا الان د...