🐚نوای آشنا🐚

375 92 24
                                    

هر باری که به عاشقانه‌های دریایی اندیشیدم، آغوشی سرد و خیس برخلاف تمام تصورات عاشقانه‌‌ای که داشتم، در خاطرم تداعی شد.
خیسی و سردی به محتوای کلمه‌ی آغوش نمیخوردند.
به نظر بی‌معنی و ناملموس می آمد.

اما اولین باری که معشوقم را میان آب در آغوش کشیدم، فهمیدم دمای آغوش تاثیری بر خود عمل ندارد.
همانقدر دلچسب است و عزیز.

پس قلمی که از دست ذهنم گرفته بودم را به او پس دادم و به جان گرفتن تخیلاتش خیره شدم.

★★★

اگه مثل من عاشق داستان‌های خدایان و موجودات سحر آمیز و عاشقانه هاشون با آدما هستین، جای درستی اومدین.

لالایی ممنوعه کتابی شامل چندین سه شاتی با محوریت موضوعی یکسان، اما داستان‌های متفاوته.

ووت فراموش نشه و امیدوارم منو هم در جریان نظراتتون قرار بدین.

Forbidden LullabyNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ