☆4☆

1.1K 197 194
                                    

Min yoongi pov:

از صبح حالم زیاد خوب نبود
و بخاطر گرسنگی معده ام میسوخت
بدون اهمیت به معده ام سعی کردم روی زر زر های
کیم مینگو  قلدر مدرسه که همیشه خودش رو سرتر از من میدونست  و فکر میکرد من جایگاه اون رو تصاحب کردم
تمرکز کنم ولی تنها چیزی که میشنیدم صدای وز وز بود
با حس کردن دستی که از پشت روی شونه ام نشست
اخمی کردم دستم رو روی مچ دستی که روی شونه‌ام بود گذاشتم و همزمان با پیچوندن دست اون فرد خودم هم چرخیدم و با زانوم تو شکمش کوبیدم

با دیدن چهره درهم و آشنای پسر که تو خودش جمع شده بود
با نگرانی دست روی شونه اش گذاشتم که با عصبانیت پسم زد
_ برو عقب وحشی
بی توجه به حرفش سعی کردم بغلش کنم
--ببخشید هیونگ از عمد نبود
و با مکثی ادامه دادم
--دیگه هیچ وقت سعی نکن از پشت بهم نزدیک بشی
با لبخند نصفه‌ایی که زد لبخندی میزنم

--میدونستم که منو میبخشی هیونگ
خواستم بوسه‌ی ارومی روی گونه‌ی نامجون هیونگ بزارم
که با یاد آوری مینگو سرم رو یک دفعه ایی بالا آوردم ولی کسی رو حتی توی ۱۰۰ قدمیم هم ندیدم

با تعجب  از جام بلند شدم خودم رو تکوندم و دست هیونگ رو هم گرفتم

--بگو که منو بخشیدی هیونگ!
و با چشم‌هایی که به قول هیونگ ناخواسته شبیه گربه های مظلوم میکردمش بهش زل زدم

_اره پسر حالا نمیخواد خودتو برای من لوس کنی هیچکس باور نمیکنه اگوست دی
یه روی کیتن‌بوی هم داشته باشه تا آبروت به گا نرفته برو کنار

با خنده ی بلندی ازش جدا شدم

--امروز کلاس مشترک داریم؟
_اره کلاس تاریخ و ادبیات باستان کره‌ایی

اهی کشیدم از تاریخ متنفرم هیونگ هم زیاد از تاریخ خوشش نمیاد اون بیشتر عاشق زبان انگلیسی و فرهنگ غربیِ

ولی جیهوپ عاشق تاریخِ جوری با کتاب های تاریخیش ارتباط برقرار میکنه که گاهی حس میکنم از دل یکی از داستان های اساطیری اومده بیرون
خدای آفتاب سانشاین کبیر
پوزخندی به تفکراتم میزنم و سعی میکنم همه چی رو با خودم مرور کنم:
''' اون فقط یه بچه پولدار عوضیِ که میخواد ازم سوء استفاده کنه
درسته که رفتار و استایل جنتلمنانه داره و لبخند‌هاش  میتونه کوه یخ رو هم اب کنه ولی اون مریضِ ارهه باید ازش دوری کنم...'''

با ضربه ایی که به کتفم خورد رشته ی افکارم قطع شد
و به ساندویچی که تو دست هیونگ بود خیره شدم
--این چیه؟!
_دست و پای سوسکه ،خوب ساندویچِ دیگه احمق حس کردم رنگت پریده رفتم اینو از تو کوله ام برات آوردم ولی تو انگار تو هپروت بودی که متوجه رفتنم و برگشتنم نشدی

تک خنده ی مسخره ایی کردم
--هوم نه چیزی نیست بهتره بریم سر کلاس و سعی کردم چشمم رو از ساندویچ خونگی که تو دست نامجون هیونگ بود بگیرم
_مطمئنی نمیخوریش؟
--گشنم نیست باشه برای بعد
و با نهایت سرعت به طرف کلاس تاریخ دوییدم

خوشبختانه قبل از دبیر به کلاس رسیدم
ولی در تمام طول مدت چرت و پرت‌های تاریخی سرم رو گذاشته بودم روی میز و چرت میزدم

با شنیدن صدای خسته نباشید بچه ها کش و قوسی به بدنم دادم و از جام بلند شدم
که حس ویبره‌ی چیزی رو تو جیبم حس کردم
به صفحه‌ی روشن موبایلی که جیهوپ بهم داده بود
با حس بدبختی و انزجار نگاه کردم
چرا انقدری برای خانوادم مهم نبودم که دیگران بخوان خرج پول تو جیبیم رو بدن یا برام گوشی بخرن؟
سعی کردم به جای بدبختی هام روی متن اس‌ام‌اس که برام اومده تمرکز کنم

" امروز بعد از مدرسه میام دنبالت بیبی منتظر باش Jhope"
با دیدن پیام جیهوپ
دلم میخواست بزنم زیر گریه
اما با یاد آوری محیطی که توش بودم دوباره ماسک خونسردیم رو به چهره زدم کوله ام رو روی پشتم انداختم و به طرف محوطه‌ی بسکتبال راه افتادم
بیشتر از تاریخ از تایم ورزش متنفر بودم

میدونستم که اگه از جیهوپ بخوام این کلاس رو برام حذف میکنه و بدون حضور درش میتونم پاس بشم
ولی نمیخوام بیشتر از چیزی که الان هستم بهش مدیون بشم
یا حس کنه که من زیادی باهاش صمیمی شدم

همه ی این حس های دوگانگی داشت من و از درون ذوب میکرد

با همین افکار مخدوش لباس فرم مدرسهام رو با لباس ورزشی تیمم تو رختکن عوض کردم و به طرف محوطه بازی رفتم
هم گروهی هام با احترام سری برام تکون دادن
و همین احترام بی مورد مسخره باعث شد پوزخند همیشگیم رو صورتم پرنگ‌تر بشه

با دست دادن دوتا کاپیتان باهم و سوت داور بازی شروع شد

یکی از همگروهی هام توپ رو به من که تو خط حمله بودم پاس داد
و حالا فقط چند ثانیه وقت داشتم که بدون خطا توپ رو از تور رد کنم

و درست در لحظه ی پرش دنیا جلوی چشمام سیاهی رفت و با شتاب به زمین خوردم
اخرین چیزی که شنیدم صدای هم‌همه‌ی بچه‌ها و سوت مربی بود
و بعد همه چیز در هاله ایی از بی خبری فرو رفت


یوهااااااهااااع

ووت بدهید تا کمروا شوید فرزندانم

چرا بهم نظر نمیدید عنترا؟😭

ببخشید یه کم دیر پارت گذاشتم
از این به بعد سعی میکنم روند اپ رو سریع تر کنم🤕😓

من که به شخصه عاشق تاریخ ام❤ شما چی؟

از ورزش متنفرم و نمیتونم بدو ام😑

فوبیای برخورد توپ والیبال  به سرم رو هم دارم😂

به زبان دیدم مساعده ☺

شما چه طور؟؟؟

به نظرتون چرا یونگی قش کرد؟😈بعدش چی میشه؟


SAVAGE LOVEWhere stories live. Discover now