☆تهیونگ من دیگه تحمل ندارم وقتی بیرون از خوابگاهیم نمیتونم پیشت باشم حتی بعضی وقتا توی شرکتم نمیتونیم پیش هم باشیم چون بعضیا هنوز تازه کارن و نباید از رابطمون چیزی بدونن
تهیونگ اب دهانشو قورت داد و با ارامش گفت
♡مهم اینه حس ما هیچ وقت تغییر نمیکنه و ما میتونیم تا هر وقت که بخوایم پیش هم بمونیم چند باری هم خارج از خوابگاه کارایی کردیم که خطرناک بوده و ویدیو هاش پخش شده ولی خب خیلی مورد توجه قرار نگرفتهجونگ کوک دوباره اشک داشت چشماشو نم دار میکرد ولی توجه ای بهش نکرد و از پیش تهیونگ و بنگ شی هیوک رد شد و از اتاق جلسه خارج شد
تهیونگ کلافه دستی بین موهاش کشید و رو به بنگ شی هیوک گفت
♡بابت رفتار کوکی معظرت میخوام تازگیا خیلی راجب این موضوع فکر میکنه و خودشو درگیرش کردهو خداحافظی با احترامی کرد و از اتاق خارج شد به سمت جیمین رفت و پرسید
♡جونگ کوکو ندیدی؟جیمین که فهمید دوباره موضوع چیه به تهیونگ گفت
◇دوباره سر موضوع قبلی دعواتون شد؟تهیونگ سرشو به نشونه تایید تکون داد و سوالشو دوباره پرسید جیمین هم به اتاق تمرین رقص اشاره کرد و گفت
◇رفت اونجاتهیونگ تشکر کرد و با ارامش وارد اتاق شد
جونگ کوک به اینه نگاه میکرد ولی چشماش قرمز بود معلوم بود گریه کردهتهیونگ نزدیکش شد و از پشت بقلش کرد و گردنشو بوسید جونگ کوک که هنوزم دلخور بود با اخم نگاهش کرد ولی تهیونگ بخاطر اخم کیوت اون خندید و جونگ کوک عصبانی تر شد و با ارنج به پهلو تهیونگ ضربه زد که تهیونگ عقب رفت و به نشونه تسلیم دستاشو بالا برد
کم کم نزدیکش شد و برش گردوند به سمت خودش و اروم لباشو لمس کرد و بوسه ارومی روی لب هاش نشست که جونگ کوکو اروم کرد تهیونگ سرشو عقب کشید که با حرکت جونگ کوک دوباره لب هاشون به هم پیوند خورد جونگ کوک یقه تهیونگو محکم نگه داشت و اجازه دور شدن از خودشو به تهیونگ نداد بعد از پایان بوسه کوتاه اما شیرینشون تهیونگ جونگ کوکو بقل کرد و بهش گفت♡حتی اینجا هم میتونم ببوسمت فقط بعضی وقتا باید حواسمون به تازه کارا باشه
جونگ کوک گفت
☆ولی من دوست دارم همه جا ببوسمت و بغیر از اون من دیگه خسته شدم از بس که منو میخوان به دخترای دیگه بچسبونن من از اونا خوشم نمیاد من فقط تورو دوست دارمتهیونگ دوباره جونگ کوکو به یک بوسه خیلی کوتاه دعوت کرد و اروم موهاشو نوازش کرد و گفت
♡یکم دیگه تحمل کن خودم یه فکری به حالش میکنم.
_________________________________________
اینم از پارت یک اولین بارمه چیزی مینویسم امیدوارم دوست داشته باشینش اگه جاییش ایراد داره توی کامنتا بگین
YOU ARE READING
came out my love
Fanfictionداستان از اونجایی شروع میشه که جونگ کوک دیگه نمیتونه تحمل کنه که رابطه اش با تهیونگ پنهان بمونه و کسی متوجه اش نشه دوست داشت به همه راجب رابطه اش با تهیونگ بگه اولش باهاش مخالفت شد ولی کم کم رام حرفاش شدن و.... name.came out my love امیدوارم دوسش دا...