part 5

261 47 11
                                    

☆وای بچه ها من دارم از استرس سکته میکنم همه جا دارن راجب اون کیس حرف میزنن توی همه جهان هشتگ ویکوک کیس ترند شده فاک الان قلبم وایمیسته

جیمین سعی کرد جونگ کوکو اروم کنه ولی فایده نداشت تهیونگم رفته بود برای کار های کنفرانس خبری اونا نمیتونستن برای کامبک صبر کنن چون که تا اونموقع شاید یه سری اتفاقاتی میوفتاد که شاید باب میلشون نباشه
صدای زنگ گوشی جونگ کوک در اومد با دیدن اسم
ته ته♡ به سرعت سمت گوشیش رفت و اونو برداشت و گفت
☆سلام چی شد؟
♡هیچی عزیزم نگران نباش من با بنگ شی هیوک حرف زدم گفت فعلا چون تازه این اتفاق افتاده خیلی سرو صدا کرده گفت ولی یکم بگذره بهتر میشه اما نمیتونیم تا کامبک بعدی صبر کنیم چون خطرناکه پس باید توی همین یکی دو روز یه کنفرانس خبری ترتیب بدیم و رابطمونو علنی کنیم
☆باشه کی میای خونه؟
♡تو راهم دارم میام
☆باشه عزیزم مواظب خودت باش خدافظ

《یک روز بعد》
《چند دقیقه تا شروع کنفرانس خبری》

نامجون سعی میکرد تهیونگ و جونگ کوکو اروم کنه تا موقع حرف زدن استرس نداشته باشن ولی همه اعضا استرس داشتن و نمیدونستن چطور اروم باشن چون این موضوع مهمی بود و پای رابطه بهترین دوستاشون وسط بود

منیجرشون اومد و گفت
◇خب پسرا الان شروع میشه اماده باشین

جونگ کوک نفس عمیقی کشید و درزت تهیونگو ول کرد و رفت و روی صندلی درست جلوی چند صد دوربین نشست تهیونگم بعد از جونگ کوک اومد و کنارش نشست و بنگ شی هیوک هم کنار جونگ کوک
ارام بخشی که جونگ کوک خورده بود داشت اثر میکرد و کم کم جونگ کوک استرسش خوابید
بنگ شی هیوک پشت میکروفون گفت
◇خب بهتره که دیگه شروع کنیم
و در ادامه گفت
◇دیروز یه شایعه پخش شد راجب رابطه مخفی جونگ کوک و تهیونگ اونم بخاطر بوسه یهویی وسط برنامه خب ما الان اینجاییم که شک هاتونو برطرف کنیم
با این حرف صدای خبر نگارا بلند شد که هر کدوم یک چیزی میگفتن
بنگ شی هیوک روبه جونگ کوک و تهیونگ گفت
◇بقیه اشو میسپارم به شما

جونگ کوکه سرشو به معنی باشه تکون داد و پشت میکروفون به همه سلام کرد و گفت
☆خب من خیلی وقته که میخوام چیزیو به مردم بگم ولی خب هنوز امادگیشو نداشتم ونظورم از خیلی وقت چند ساله حدود شش هفت سال و چند روز پیش شجاعت گفتنشو به دست اوردم
بعد از این حرف از زیر میز دست تهیونگو گرفت و ادامه داد
☆فکر کنم همتون تاالان عشقو حداقل یک بار تجربه کردین و میدونین که قلبو نمیشه کنترل کرد همینطورم نمیشه گرایشات جنسیو انتخاب کرد
که تهیونگ در ادامه حرفش گفت
♡حدود شش سالی میشه که من به جونگ کوک علاقه مند شدم و ما با هم رابطه داریم ولی خب ترسمون اجازه نمیداد این خبرو به همه مردم بگیم اولا ما دوتا با هم مثل دوست بودیم ولی کم کم این رفاقت شکل جدیدی به خودش گرفت و الان بعد ۷ ساد نمیشه کنترلش کرد
و دست جونگ کوکو محکم تر گرفت و دستاشون که به هم گره خورده بودو از زیر میز در اورد و جلوی دوربین گرفت و گفت
♡این ادم کسیه که من خیلی دوسش دارم و بخاطرش ترسمو کنار کذاشتم و امیدوارم به گرایشمون و عشقمون احترام بزارید
ودر ادامه گفت
♡اگر کسی سوالی داره میتونه بپرسه

یکی از خبر نگارا بلند شد و گفت
▪︎شما رابطه چند سالتونو تایید میکنید؟
جونگ کوک گفت
☆بله این رابطه حدودشش یا هفت سال است که مخفی بوده ولی الان علنی شده

یک نفر دیگه بلند شد و گفت
▪︎شما در حالت عادی هم هیتر های زیادی دارید ایا میتونین با افرادی که با رابطتون کنار نمیان هم مبارزه کنین و زندگی عادی قبلتونو داشته باشید؟
اینبار هم جونگ کوک گفت
☆ما همیشه افرادیو داریم که باهامون کنار نمیان اما ارمیارو داریم که همیشه و همه جا پشت ما هستن و ازمون حمایت میکنن

و تهیونگ گفت
♡حالا سوال اخر

خبر نگار دیگری بلند شد و گفت
▪︎اگه بهتون فشار زیادی بیاد ممکنه که از گروه جدا بشین و اینده بی تی اسو به خطر بندازین؟

جونگ کوک که خودش هم مطمئن نبود سکوت کرد و اینبار تهیونگ قاطعانه جواب داد
♡خیر ما از گروه جدا نمیشیم و اینده بی تی اسو با این کارمون از بین نمیبریم نگران نباشید

و همه با خدافظی کردن از خبر نگارها از روی صندلی بلند شدن و اتاقو ترک کردند

جونگ کوک دستاش که تا همین الان از دست تهیونگ جدا نشده بودو از دستای تهیونگ جدا کرد و تهیونگو بقل کرد و گفت
☆بالاخره تونستیم

came out my loveTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang