part 10

10.1K 1K 34
                                    

با گرمای چیزی رو لبام چشمامو باز کردم
اروم ازم جدا شد
جز کوک کی جرعت میکنه نزدیک من بشه؟
دندوناشو نشونم داد و محکم کرد توی گردنم
دادی زدم اشکام سرازیر شد
دندوناشو دراورد و جاشو لیس زد و بوس کرد روشو
حالا ک تو نیتونی منم این بلا رو سرت میارم
حمله کردم به گردنش و کازش گرفتم و همون کارو کردم
اما امگاها نمیتونن مارک کنن الفا رو فقط جای گازشونه همین
+کیوت
دکمه هامو باز کرد
_داری چکار میکنی
+چیزی که میخوام کنم
_ینی چی
دوتا پامو داد بالا و دور کمرش حلقه کرد با یه دستش پامو گرفت
و هجوم اورد به لبام و حریصانه میخوردشون
زبونشو تا حلقم میبرد و مزه میکرد
+زیادی خوشمزه ای
کل بدنمو میبوسید
انگشتشو برد سمت باسنم و یه انگشتو فرو کرد
آخی کردم
دوتاش کرد سه تاش کرد و بعد تلمبه زد باهاش و اتاق پر شده بود از صدای من
دستمو دور گردنش حلقه کردم
نفسام گرم شده بود کنترلمو از دست داده بودن
_لعنت بهت
+میبینم زبونت باز شده توله
_لعنت بهت
+امروز کارت ندارم توله بهت سخت نمیگیرم
دیکشو تا اخر توم کرد نفسم بند اومد دستشو رو دهنم گذاشت اشکام سرازیر شد چشمامو بستم و نالهام توی دستای کوک خفه شد شروع کرد تلمبه زدن
_همونجا اره همونجا
+توله شیطون شدی
همونجا رو نشونه گرفت و تمام ضربه هاشو اونجا زد
نالهام پر از لذت بود
_من..د..ارم...میام آههههه آه
+خودتو نگهدار
_اوووووومممممم
شدت گرفت
_دیگه ن..میتونم..خ.خودمو..نگه..دارم آههههههههههه
خالی شدم و همونلحظه اونم توم خالی شد کل وجودم کامل داغشو حس میکردم
لبامو بوسید و بینیشو رو بینیم کشید و اروم دیک هیولاشو ازم کشید بیرون برعکسم کرد و واردم کردش
اون یه هیولای واقعیه میدونستم با یه دست سیر نمیشه و حریصانه تر میشه
چهار دستوپام کرد و بوسه ای ب کمرم زد دیکشو بطرز فاکی توم حس میکرد شروع کرد تلمبه زدن و صدای من کل خونه رو برداشته بود و فرمونام بیشترو بیشتر ترشح میشدن
اسپنک های ریزی به باسنم میزد ضربه هاشو توی شکمم حس میکردم
محکم فشار داد و داخلم ارضا شد
من سه بار توی دومین دست ارضا شده بودم
کوک دوبار دیگه باهام سکس کرد و بیجون کنارش افتادم
بغلم کرد و رفت توی وان اب گرم نشست و منم وسط پاهاش گذاشت تکیه دادم به سینش و اون سرمو میبوسید
حس خوبی داشت
بدنمو میشست منم بدن اونو
_چیشد یهو اینقدر خوب شدی
+مگه بدت میاد؟
_نه اما عجیبه برام که یهویی بخوای خوب بشی
+نمیدونم شاید حس کردم زیادی بد بودم باهات
_عجب
+تو خیلی سرکشی به سختی میشه کامل رامت کرد هنوزم کامل رام نشدی تو تنها امگایی هستی که میبینم رام کردنش اینقدر سخته
_من هیچوقت رام نمیشم مستر جئون
+اووووو چه اسمی به من دادی مستر جئون خوشم اومد
_لیاقتشو نداری
لبخندی زد +خیلی بانمکی میدونستی؟خیلی کیوتی
بهت زده نگاش کردم_نه بابا؟
+به جون تو
خندیدم صدای معدم چشامو گشاد کرد و کوک زد زیر خنده
ای دهنتو گل بگیرن معده که همیشه نمیفهمی کی صداتو بلند کنی
+پاشو بریم یچیزی بخوریم خیلی خسته شدی ناسلامتی فعالیتت زیاد بوده
_به لطف روح ارضا نشدنیه شما بله تا لب مرگ میرسونیمون
+من ک خسته نیستم جای ده دست دیگم دارم
_کامل معلومه اط کنارش رد شدم و رفتم سمت اتاق  حوله رو دورم دراوردم  متوجه نگاه سنگین کوک رو خودم شدم توی چهارچوب در داشت نگام میکرد
_میشه نگاه نکنی؟
+میخام امگامو دید بزنم مشکلیه؟
_ اره
اومد از پشت بغلم کرد و بوسه ای روی جای مارکی ک گذاشته بود گذاشت
گردنمو لیسی زد
دیکشو پشتم حس میکردم
_نمیتونی خودتو کنترل کنی؟
+وقتی تو باشی نه
خم شدم و باسنمو باز کردم براش
_پس زودتر تمومش کن
چشماش گشاد شد و برقی زد انگار انتظار این حرکتو نداشت
+تو پر از سومرایزی تهیونگ
از شنیدن اسمم قلبم لرزید اولین بار بود اسممو صدا  میزد
دیکشو تا ته کرد توم آه بلندی کشیدم و تلمبه های وحشیانه ای میزد و اسپنک هاش کل بدنم پر از کیس مارکاش بود
و دوباره توم خالی شد تمیزم کرد و لباس عوض کرد من باز دوش گرفتم و رفتم پایین دیدم سر میز نشسته و میز پر از غذاعه نگام کرد به صندلی کنار دستش اشاره کرد ک بیام بشینم
همچیز عوض شده قبلا جرعت نشستن روی صندلیو نداشتم کنارش نشستم بوی غذاها مستم میکرد
حمله کردم سمت خوراکیا و کلی خوردم کوک هم این بین یچیزی میزاشت دهنم و روی غذام چیزای بیشتری اضاف میکرد ک بخورم و منم راضی از این حرکتش
عاشق غذا بودم کلی خوردم و کوک لبخند کوچیکی کنار لبش بود
+دارم میرم سر کار واس مهمونی که هفته دیگس برنامه بریز میخوام زیباترین امگا بشی هستی میخوام بیشتر بدرخشی
قلبم باز شروع کرد تند تند زدن
_باشه
رفت سر کار
یکهفتم با کوک همینطور خوب گذشت و روز به روز بهترو بهتر میشدیم اون دیگه امگا صدام نمیکرد و بهم‌میگه ته ته باهم فیلم میدیدیم بازی میکردیم  اگر این یه خوابه نمیخوام هیچوقت تموم بشه شبا توی بغل کوک میخوابیدم و صبحا با بو و چشمای اون بیدار میشدم
من عاشقش بودم... این حس این ارامش...من عاشق کوک بودم...و میدونستم اونم منو دوست داره
شب مهمونی رسید...و کلی با کمک جیهوپ به خودم رسیده بودم...

Kookv You are my tearsWhere stories live. Discover now