part4

11.2K 1.2K 43
                                    

نگاه سردی داشت که باعث میشد بترسم
با پاهاش به رون پام زد و گفت
+فرمون بدنتو خفه کن تا نزدم لهت کنم
از طرز حرف زدنش شوک بهم وارد شد...اره من توی فلاکت بزرگ شدم..قرار نیست زندگیم بهتر بشه همیشه فقط باید بدتر و بدتر بشه...
خودمو اروم کردم و بلند شدم اما اونقدر حالم بد بود ک باعث شد بیوفتم توی بغلش اما اون منو نگرفت افتادم روی زمین
+خیلی ضعیفی
با چشمایی که بزور باز بود نگاش کردم
موهای تیره لبای کوچیک چشمای گرد قد بلند و عضله ای با کت شلوار مشکی  ترسناک بود چشماش تشنه بود اما سردو بی احساس مثل یه ربات...

قلادمو کشید 
+پاشو
میخواستم بلند شم اما باز میوفتادم اما بزور تونستم روی پاهام بایستم
پشت سرش حرکت کردم داشت سمت بیرون میرفت
+یااااااه امیدوارم ازش لذت ببری جئون جونگ کوک
_مین یونگی پولتو گرفتی برو رد کارت
+نگران نباش نمیگفتیم حوصله ریختتو نداشتم فقط اومدم اون جوجه رو ببینم امیدوارم اذیتت نکنه اما  احمق تر از این حرفاست عادت داره به کتک و فلاکت پس راحت باش
_اوکی
به شوگا نگا کردم هنوزم با چشمام ازش کمک میخواستم شوگا یه نگاه ناراحت گونه ای بهم زد اون چش بود...تاحالا این نگاهو ازش ندیده بودم چشماش پر از اشک شد چشماشو بست و رفت
یعنی چی؟چش بود
پس اسم این اقا جئون جونگ کوکه این همون آلفاهه که همیشه توی مدرسه کشته مردش بودن؟چرا باید منو بخره ینی اون گیه؟
فقط امیدوارم زندم بزاره همین برام کافیه..کاش میشد فرار کنم...خسته ام‌..
بزور راه میرفتم جونگکوک خیلی سریع حرکت میکرد باعث میشد بخوام بخورم زمین تلو تلو خوران سعی میکردم سرعتمو باهاش یکی کنم اما بدن من بدنه لعنتیم‌...نفس کم اوردم و چشمام جلومو ندید با صورت رفتم تو زمین دستامو تکون دادم قلادم ب سمت بالا کشیده شد نگاه تو صورتم کرد
+اگر بخای اینقدر ضعیف باشی کارمون سخت میشه امگا
اونم منو امگا صدا زد...اشکام سرازیر شد
ک یهو از زمین بلند شدم
منو توی آغوشش گرفت به سمت ماشین برد گرم بود...گرم بود...اشکام شدت گرفت...دلم تنگ شده برای خانوادم کاش داشتمشون...
و منو روی صندلی عقب گذاشت  خودشم کنارم نشست دهان بندمو دراورد اب دهانمو با انگشتش پاک کرد و چونمو با شدت ب سمت خودش چرخوند
+با من ب ت خوش نخواهد گذشت اگر زنده بمونی تعجب میکنم
چشمام گشاد شد میخواد چه بلایی سرم بیاره
+وقتی شروع کردی به ترشح کردن بوی لعنتیت باعث شد دلم بخاد جرت بدم پس امشب شاید زنده نمونی و اخرین شب زندگیت باشه
به چشمام زل زده بود و نفسم بند اومده بود
+میدونم تو دوره هیتتی
_نه نه
+ههههههه هیششششش
لبامو با دندونش گرفت و بعد زبونشو تا ته توی حلقم کرد نفسم داشت بند میومد یکی کمکم کنه  دیگه جون نداشتم
ماشین ایستاد پیاده شدیم جونگکوک بغلم کرد و منو برد سمت اون ویلا خیلی بزرگ بود اما بخاطر حال بدم نمیتونستم درست اطرافم ببینم از چندتا پله منو برد بالا و از چند در گذشتیم در اتاقیو باز کرد و منو پرت کرد رو تخت
دستو پام بسته بود رفت سمت میزی ک کنار تخته و یکم مشروب ریخت و خورد کتشو دراورد کرواتشو شل کرد
و ب سمتم اومد من سعی میکردم عقب برم
اما چه فایده روم خیمه زد
و اروم نزدیکو نزدیکتر شد و لباشو رو لبام گذاشت من چشمامو بسته بودم
و اشکام خشک نمیشد
دستمو باز کرد و ب محض باز شدن سعی کردم پسش بزنم ک جفت دستامو با یه دستش گرفت و بالای سرم برد پاهامو با اونیکی دستش باز کرد اما روم نشسته بود نمیتونستم کاری کنم بوش بوش داشت دیوونم میکرد دوره هیت لعنتی
بوی من شروع کرد ترشح شدن اوقد ضعیف شده بودم که دیگه نمیتونستم جلوشو بگیرم
+اوووووم چه بوی شیرینو خوبی نعنا توت فرنگی هلو لعنتی منو میخوای اغوا کنی
و من فقط اشک میریختم صورتمو گرفت و سیلی ب صورتم زد اشکام شدت میگرفت و منو میبوسید بدنمو مارک میکرد و اسپنک میزد به باسنم نفسای گرمش رو حس میکردم دیگه نمیتونستم جلو خودمو بگیرم
+تو شق کردی
سرخ شده بودم از خجالت اما من اینو نمیخاستم
+اوه کیوتی ادبت میکنم
ترسیدم
لباسشو دراورد عضله هاش معلوم بودن شروع کرد ب دراوردن کمربند و شلوارش
منو ب عقب برگردوند و با کمربندش به باسنم میزد و من داد میکشیدم
_اههههههه اهههه لطفااااا اههههههههه لطفاااااااا
+هییییش نباید صدات در بیاد امگا
_اووووم
صدامو خفه کرده بودم توی بالشت و پتو
سرمو گرفت و اورد سمت شرطش
و کشید پایین
چشمام گشاد شد اون یه هیولا بود
یه دیک خیلی بزرگ داشت این چطور میتونه به یه انسان چسبیده باشه؟ حتی فکر اینکه میخوام برای اولین بار با همچین چیزی بفاک بدم باعث میشد گریم بگیره
موهامو کشید و سر دیکشو  روی لبام گذاشت دهنم پاره میشه مطمعنم
یه سیلی زد تو صورتم
+دهنتو باز کن امگا
دهنمو باز کردم و بزور تونست یه مقدارشو توی دهانم جا بده
+دندون نزن امگا درست کارتو انجام بده وگرنه تنبیه میشی
نگاش کردم و اون دیکشو عقب جلو میکرد چشمامو بستم و سعی کردم درست ساک بزنم من بلد نبودم و تجربه نداشتم
+تو باکره ای؟
هیچ حرکتی نکردم
+آه امگا کارمون سخت تر میشه خیلی کیوتی اینطوری که اولین الفایی که بفاکت میده منم ‌.
دیکشو از دهانم خارج کرد به سرفه افتادم اب دهانم سرازیر شده بود بخاطر دوره هیتم منم میخاستمش
کاش زمین دهن باز میکرد میرفتم توش من اینو نمیخاستم اما جسمم میخاستش
و حرکاتم دست خودم نبود
همیشه به لطف دکتر میتونستم کنترل کنم دوره هیتمو اما از وقتی پر مشغله شدم نتونستم درست حسابی به خودم برسم
شروع کرد بوسیدن لبام و انگشتتو واردم کرد باعث شد جیغم توی لباش خفه شه
رو لبام زمزمه کرد
+خیلی تنگی امگا
ازش متنفر بودم
از جونگکوک متنفر بودم
ازش متنفرم متنفرم
_ازت متنفرم
تعجب کرد و سرشو برد عقب و از چیزی ک گفتم جا خوردم
+از حرفت پشیمون میشی
چشماش ترسناکتر از قبل شد
پشیمون از حرفی ک زدم
منو برگردوند و کل دیکشو یه ضرب توم کرد و دستشو جلو دهانم گذاشت از دردی ک توم پیچید سرمو بردم بالا نفسم بند اومد چشمام سیاهی رفت و جیغ بلندی کشیدم
دیکشو دراورد بیحال روی تخت افتادم چشمام دیگه داشت بسته میشد انگشتشو واردم کرد از درد بخودم پیچیدم اما اینبار درد کمتری داشت انگار‌خیس بود و دوباره دیکشو واردم کرد اشکام با شدت خیلی زیاد میریخت و شروع کرد بالاپایین کردن دیکش و من فقط جیغای بی حس میکشیدم
_اههههه اه اه اههههه درد اهههه داره
+ادبت میکنم
سرعتشو بیشتر میکرد این حس این حس چیه خیلی حس خوبی داره چشمام سیاهی میرفت
درد تبدیل شده بود به لذت و جونگکوک داشت پارم میکرد میخاستم پارم کنه این حس دیکشو توی شکمم حس میکردم
انگار میخاستم حامله بشم دیگه
صدای بمش دراومد سه بار ارضا شدم اما بازم شق کرده بودم و جونگکوک دیکشو تا اخر‌توم گذاشت و داخلم خالی شد
اما من ارضا نشده بودم
+۳ بار ارضا شدی امگا باید ادب بشی اما نمیخام فعلا بکشمت تا وقتی ازت سیر بشم
تنبیه امروزت اینه ارضات نمیکنم
گریه کردم اتماس میکردم ک اینکارو واسم کنه
داشتم درد میکشیدم و بدترش اینه توی دوره هیتم بودم
+بخام ارضات کنم باز باید جرت بدم
دستامو واسش باز کردم
و باعث شد چشماش گشاد بشه جا خورده بود از حرکتم
روم خیمه زد و دیکشو تا ته توم فرو کرد
دستمو دورش حلقه کردم و جیغ زدم دستمو کشید و بالا گرفت
+کی گفته اجازه داری بغلم کنی کاری نکن پشیمونت کنم
چشمام دیگه جاییو نمیدید
همجا تاریک شد...
بی حس شدم...
و نفهمیدم چیشد..

Kookv You are my tearsDove le storie prendono vita. Scoprilo ora