four

160 50 3
                                    

-هی کیم جونگین فایروُرک شاپ عزیزت داره جلو چشمات منفجر میشه و تو بدون اینکه کاری براش بکنی وایسادی منو نگاه میکنی؟

کیونگسو با صدای بلندی که از بین سروصدای انفجار ترقه ها و راکتها به گوش جونگین برسه داد زد.

+میخوای بگی الان خیلی پشیمونی که آتیشش زدی؟

-پشیمون که نه ولی... دلم برات سوخت یکم. رسما کل سرمایه ت رو فرستادم هوا.

جونگین نگاه کجی به چشمهای کیونگسو که با منفجر شدن هر کدوم از راکتها بیشتر از قبل میدرخشیدن انداخت و نیشخندی زد.

+میخوای یکم هیجانش رو بیشتر کنیم؟

کیونگسو برای این لحظه و دیدن اینکه جونگین به زانو در میاد، لحظه شماری میکرد اما لحن و رفتار خونسردانه ش، واقعا شوکه ش کرده بود.

-من عاشق هیجانم.

با دست به مغازه ای که در حال سوختن بود و آسمونی که با راکتها نورافشانی میشد اشاره کرد.

+به نظرم این منظره ی رویایی و کمیاب، یه چیزی رو کم داره.

قدمهاشو به سمت کیونگسو برداشت و تو فاصله ی کمی روبروش ایستاد.

+حیفه ویدیوهایی که ازین اثر هنری منتشر میشن، خالی از بوسه باشه.

چشمکی به چشمهای درشت شده ی کیونگسو زد و قبل از هر واکنشی ازش، لبهاشو اسیر بوسه کرد.

🎇💥🎆

وت و کامنت بدین وگرنه با ترقه و نارنجک میترکونمتون.😂💣🔥

﹏•✿↬ Shots ↫✿•﹏Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz