five

125 43 3
                                    

-دیشب... ریز به ریز اتفاقاتی که از ساعت 9 تا 11 تو خونه ی اون مرد رخ داد رو بنویس.

جونگین نگاهش رو از افسر رو به روش گرفت و خودکار رو روی برگه ی جلوی روش به حرکت در آورد. همونجور که افسر خواسته بود ریز به ریز جزئیات سکس شب قبلش رو روی کاغذ پیاده کرد و خودکار رو روی میز گذاشت. افسر برگه رو سمت خودش کشید و فقط خوندن چند خط اول اعتراف پسر مقابلش کافی بود تا سکوت اتاق بازجویی با فریادش شکسته بشه.

-تو کیم جونگین فکر کردی این یه بازی مسخره س؟! ازت خواستم بنویسی چطور اون مرد رو کشتی.

+تنها کاری که من توی اون ساعت و تو خونه ی اون مرد انجام دادم همین بود.

مشت افسر روی میز کوبیده شد و پسر جوان از زیر موهای بهم ریخته روی پیشونیش بهش خیره شد‌.

-یه چاقوی لعنتی با اثر انگشت لعنتیِ تو، توی سینه ی اون مرد پیدا شده و تو میگی فقط باهاش سکس داشتی؟

+فکر میکنم آدم اشتباهی رو گرفتین. اونی که دنبالشین من نیستم. اسم ایکس کای رو شنیدی؟!

وت بدین❤ماچ

﹏•✿↬ Shots ↫✿•﹏Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu