part 1

7.8K 591 114
                                    

قدم به قدم پشت بچه هایی که توی صف ایستاده بودن جلو میرفتم و با برداشتن غذای دلخواهم سینی توی دستم رو پر میکردم،با برداشتن اخرین پودینگ موجود از بوفه فاصله گرفتم و به سمت میزی که بچه ها پشتش نشسته بودن رفتم

-وای خدا هنوز باورم نمیشه زنگ قبل اون اتفاق افتاد

همینطور که پشت میز مینشستم سعی کردم متوجه موضوع بحثشون بشم

-خدا خیلی دوسِت داره که باعث شد اون صحنه رو
ببینی

بخاطر نفهمیدن موضوع بینشون متعجب پرسیدم

-دارین درباره چی حرف میزنین؟

جیمین همینطور که با لبخند بهم نگاه میکرد لب زد

-داریم درمورد خانوم لی و کونش حرف میزنیم تهیونگ،تو که میدونی هوبی روش چه کراشی داره

با بالا دادن ابروهام سرم رو به نشونه تفهیم تکون دادم و با برداشتن قاشق مشغول غذام شدم
جین همینطور که یکی از دستاش رو دور شونه های هوسوک میذاشت گفت

-پس بگو،برای جق زدن زنگ دوم اومده بودی دستشویی؟

با حرفش بچه ها به خنده افتادن و هوبی هم با مشتش ضربه ارومی به بازو جین زد

-جین هیونگ راستشو بگو،تو چرا رفته بودی دستشویی؟

همینطور که لقمه توی دهنم رو میجویدم گفتم
بخاطر حرفم جین تکخندی از حرص زد اما نامجون با لحن شوخی بجاش جواب داد

-کسی چمیدونه شاید اونم دلیلش با هوسوک یکی بوده

با حرفش بچه ها دوباره خنده ارومی کردن و صدای جین هم به نشونه اعتراض بلند شد

-اوه اونجارو ببینین

اما حرف یونگی سکوتی بین جمع بر قرار کرد و همه به جایی که با چشمهاش اشاره میکرد نگاه کردن،من هم برای دیدن یه جایی پشت سرم رو برگردوندم و با چرخوندن سرم با نگاه جانگکوک که روی ما بود مواجه شدم
وقتی فهمید هر ۶ تامون متوجهش شدیم هل شده سرش رو پایین انداخت و سعی کرد با وسایلی که روی میزش بود خودش رو مشغول کنه

-اون عجیب غریب باز هم به ما زل زده بود

-دقیقا از کاراش خسته نمیشه؟

همینطور که نگاهم رو ازش میگرفتم رو به بقیه گفتم

-نمیفهمم مشکل شما با اون چیه؟بنظرم پسر بدی نمیاد

یونگی با گذاشتن چنگالی از سالاد توی دهنش گفت

-ادم هارو از روی ظاهرشون قضاوت نکن تهیونگ

یکی از ابروهام رو بالا دادم و با لحن متعجبی پرسیدم

-یعنی منظورتون اینه اون آدم بدیه؟

ONLY TODAY[TAEKOOK,VKOOK]Where stories live. Discover now