برعکس روز های گذشته امروز تمام مدت از دوستام فاصله گرفتم و سعی کردم حتی ثانیه ای هم باهاشون هم صحبت نشم
اخرین پودینگ رو از داخل ظرف برداشتم و توی سینیم گذاشتم و بعد از بوفه کمی فاصله گرفتم
به میزی که بقیه بچه ها پشتش نشسته بودن نگاهی انداختم ،چطور میتونستن انقدر بازیگرای خوبی باشن؟
با شنیدن صدایی از سمت بوفه دوباره توجهم به اون سمت جلب شد-دیگه پودینگ نداریم؟
-متاسفم پسر جون،پودینگ های امروزمون تموم شدن
جانگکوک بعد از شنیدن جواب منفی از طرف زنی که پشت میز ایستاده بود شونه هاش رو پایین انداخت و از بوفه فاصله گرفت و به سمت یکی از میز های خالی رفت
نگاهم رو از اون که دیگه پشت میزش نشسته بود گرفتم و با پایین انداختن سرم، به سینی توی دستام نگاهی انداختم،یعنی اینهمه مدت به بخاطر من به اون پودینگی نمیرسید؟
با عبور ایده از سرم لبخندی زدم و به سمت میزی که پشتش نشسته بود رفتم
-اشکالی نداره اگه اینجا بشینم؟با شنیدن صدام سرش رو بلند کرد و نگاهی بهم انداخت اما دوباره بدون دادن جوابی دوباره مشغول غذاش شد
شونه ای بالا انداختم و پشت میز نشستم-سکوت نشانه رضایت است
با گذاشتن سینیم روی میز پشتش نشستم و دوباره بهش نگاه کردم
حالا که دوستام رو از دست دادم پس چرا با اون دوست نشم؟
بسته پودینگ رو از داخل سینیم برداشتم و با گذاشتنش روی میز به سمتش هل دادم
اول به پودینگ و بعد به من نگاه کرد-این چیه؟
دستم رو از روی ظرف پلاستیکی پودینگ برداشتم و سرجام صاف نشستم
-مکالمت با خانوم چان رو شنیدم
-خب که چی؟
لبخندی زدم و ادامه دادم
-من از روی عادت هر روز پودینگ بر میدارم و علاقه خاصی بهش ندارم...اگه بخوای تو میتونی داشته باشیش
-لازم نکرده-
خواست درخواستم رد کنه که بین حرفش پریدم
-من به هر حال قرار نیست بخورمش پس اگه تو قبول نکنی میرم پسش میدم
با شنیدن حرفم چشماش رو یک دور چرخوند و نفس صدا داری کشید،دستش رو دراز کرد و بالاخره با گرفتن پودینگ پیشنهادم رو قبول کرد،با این اتفاق لبخند رضایت بخشی زدم
ثانیه هایی بینمون سکوت برقرار شد و هرکدوم مشغول سینی هامون شدیم که زنگ مبایلش اون سکوت رو شکست
نگاه کوتاهی به گوشیش انداخت و بعد بدون جواب دادن به اون صفحش رو قفل کرد
با شناختن اهنگ زنگش لبخندی زدم و گفتم?killing me sofly-
با ابروهای بالا رفته نگاهی بهم انداخت
YOU ARE READING
ONLY TODAY[TAEKOOK,VKOOK]
Acak[فقط امروز] تو همیشه بودی،حتی توی لحظاتی که حضورت رو احساس نمیکردم هم نگاهت روی من بود و به فکرم بودی اما...چرا من باید یک روز رو چندین بار زندگی میکردم تا بالاخره پیدات کنم؟ {اتمام یافته} کاپل اصلی:ویکوک کاپل فرعی:؟؟؟ ژانر:مینی فیک،فانتزی،رمنس،اسم...