puppet🃏

برداشت سوم

جلو تر از جونگ کوک وارد کلاس شدم و سر جام نشستم. اونم اومد رو صندلی ای که سمت چپم بود نشست.

جیسو با عجله داشت مشقای ریاضی رو مینوشت ولی تا منو دید برگشت طرفم و گفت:
- هییی. تو دیروز بدون این که چیزی بگی کجا ول کردی رفتی؟

دستپاچه اولین بهونه ای که به ذهنم رسید رو تبدیل به کلمه کردم و باهاشون جمله ساختم.

- مامانم حالش بد شده بود مجبور شدم برم پیشش.

جیسو- اوه. امیدوارم زود حالش خوب شه.

سر تکون دادم و اون پشتشو بهم کرد تا ادامه ی مشقشو بنویسه.

جیمین به طرف جونگ کوک رفت و با لحن پر انرژی ای گفت:
- هی کوک. بالاخره اومدی مدرسه.

جونگ کوک بدون این که جوابشو بده دستاشو گذاشت رو میز و سرشو بهش تکیه داد و چشماشو بست. جیمین دست کشید پشت سرش و موهاشو به هم ریخت. برگشت طرف صندلی خودش و نشست.

معلم وارد کلاس شد. همه سر جاشون نشستن و جواب سلامشو دادن. جونگ کوک هنوز داشت چرت میزد.

میخواستم بهش سیخونک بزنم و بیدارش کنم ولی فاصلمون اونقدری نبود که بتونم بدون جلب توجه این کارو بکنم. و واقعا هم نمیخواستم بقیه ببینن جونگ کوکی که جیمینو به تخمشم نمیگیره به من ارتباط خاصی داره.

خانوم لی- امیدوارم که همه سوالا رو حل کرده باشن.

کتابمو باز کردم و خودکارمو بین انگشتام تاب دادم.

خانوم لی- سویون، یونا و ...

با شنیدن اسمم از زبونش سرمو بلند کردم.

خانوم لی- جونگ کوک. بیاین پای تخته.

من و سویون بلند شدیم و به طرف تخته رفتیم ولی جونگ کوک هنوز تو همون حالت مونده بود.

خانوم لی تن صداشو یکم برد بالاتر و گفت:
- جونگ کوک؟ بیداری؟

همه روشونو برگردونده بودن طرف جونگ کوک و من نمیدونم چرا استرس گرفته بودم. نمیدونم چرا حس میکردم باید مراقبش باشم. چند لحظه سکوت شد و یه دفعه ای جونگ کوک بلند شد.

با چشمام دنبالش کردم و اون اومد کنارم وایساد و یه گچ برداشت.

خانوم لی- شروع کنید.

شروع کردم به نوشتن فرمول ها توی قسمت خودم که جونگ کوک توجهمو جلب کرد. هیچی نمینوشت. آروم با شونم به شونش زدم که نگاهم کنه. چشماشو برگردوند طرفم و نگاهم کرد. اشاره به تخته کردم و براش راه حل سوالشو نوشتم.

همونجور خیره شده بود بهم. خانوم لی اومد پشت سرمون و من سریع با کف دستم چیزایی که مربوط به سوال خودم نبود رو پاک کردم.

خانوم لی- جونگ کوک؟ نمیخوای بنویسی؟

جونگ کوک ازم چشم بر نمیداشت.