برداشت هشتم

1.4K 153 61
                                    

انقدر بدشانسم که حتی اگه یکی همین الان بهم زنگ بزنه و بگه تو فاکینگ لاتاری برنده شدی مطمئنم که مزاحم تلفنی بوده.

واقعا این که چند روز بعد تصادفم مدرسه تصمیم گرفته اردو بزاره یه چیز عادیه یا یکی اون بالا داره سر به سرم میزاره؟

توپی که افتاد کنار پام بند افکارمو پاره کرد. زنگ ورزش بود و من رو صندلی های پلکانی دور زمین ورزش نشسته بودم.

جونگ کوک به طرفم اومد توپو برداشت و همونجور که عقب گرد میرفت گفت:
- این یکی از عمد بود.

خندمو با یه لبخند جمع کردم و چیزی نگفتم.

جیسو اومد کنارم نشست.

جیسو- هوف. چقدر عرق کردم.

گفت و بعد موهاشو داد بالا تا گردنش هوا بخوره. چشمم به زخم روی گردنش افتاد. مثل زخم چاقو میموند‌.

متعجب دستمو رو زخمش کشیدم.

- گردنت چی شده‌؟

هل شد و موهاشو دوباره ریخت رو گردنش و نگاهشو دزدید.

جیسو- هیچی.

دستمو گذاشتم رو دستش و با لحن آرومی گفتم:
- اگه مشکلی داری بهم بگو جیسو.

سوت مربی بلند شد. با چشم و ابرو به دستم اشاره کرد و متقابلا گفت:
- خودت چی؟ میخوای باور کنم که موقع دوچرخه سواری با یه ماشین تصادف کردی؟ زخمای صورتت افسانه ایه.

ناراحت سرمو انداختم پایین.

- به نظرت باید عمل کنم؟

بغلم کرد و سرشو گذاشت رو شونم.

جیسو- ببخشید یونا. نمیخواستم ناراحتت کنم.

جونگ کوک- ببخشید که وارد خلوت احساسیتون میشم ولی وقت ناهاره.

جونگ کوک به همراه جیمین جلومون وایساده بودن. از جیسو جدا شدم و وایسادم.

- جیهوپ کو؟

جیسو- نیومده.

با هم به طرف سالن غذا خوری رفتیم. یه سینی برداشتم و پشت سر جونگ کوک وارد صف شدم.

جونگ کوک- چی میخوری اوپا برات بزاره؟

اه اه اه چندش. به لبخند شرورانش نگاه کردم و با پام یه لگد به مچ پاش زدم.

- مسخره بازی در نیار.

لبخندش پهن تر شد و گفت:
- نوناا. دردم گرفت.

puppet🃏Where stories live. Discover now