برداشت ششم

1.2K 141 18
                                    

با پام رو زمین ضرب گرفته بودم و به یه نقطه ی نامشخص خیره شده بودم.

تهیونگ- یونا؟

گیج سرمو بلند کردم و به تهیونگ و جونگ کوک نگاه کردم.

- چی؟

جونگ کوک کلافه آرنجشو گذاشت رو دسته ی مبلی که روش نشسته بود و سرشو بهش تکیه داد.

جونگ کوک- وقت واسه توضیحای اضافی نداریم. وقتی داریم حرف میزنیم نرو تو هپروت.

سر تکون دادم و دوباره به همون نقطه ی تکراری خیره شدم.

تهیونگ- تو و جونگ کوک امشب قراره برین یه پارتی خارج از شهر. اونجا شلوغه کسی کسی رو نمیشناسه. رنج سنیشون بین 17 تا 24 هست. دور تا دور باغ چند تا ماشین میاریم براتون. هر چقدر تونستین آدم بیارین.

بالاخره تصمیممو گرفتم و لب باز کردم.

- من نمیرم.

جونگ کوک اخماشو کرد تو هم و تهیونگ با جدیت تو چشمام خیره شد و گفت:
- ساعت 7 آماده باش.

- نمیتونم.

جونگ کوک از رو مبل بلند شد و جلوم وایساد.

جونگ کوک- اینجا عذاب وجدان و انسانیت کمکی به تو نمیکنه. پس از شرشون خلاص شو.

بیشتر تو مبل فرو رفتم و دستامو تو هم گره زدم.

- منظورم این نیست. من... من باید با تهیونگ حرف بزنم. میشه بری بیرون؟

جونگ کوک- نه. هر چی هست جلو من بگو.

به تهیونگ نگاه کردم تا تاییدم کنه‌.

تهیونگ- آره یونا بگو.

آب دهنمو قورت دادم و گفتم:
- دیروز اونی که منو دزدیده بود رو دیدم.

جونگ کوک عقب رفت و دوباره رو مبلش نشست.

- اون دو تا گوشوار تو گوشم کرده که توشون جی پی اسه و بهم گفت که‌‌‌...

تهیونگ سریع از جاش پرید و به طرفم اومد. حرفم نصفه موند و با چشمای گرد شده به حرکاتش خیره شدم.

سکسه ای کردم و گفتم:
- من میترسم.

یکی از گوشوارا رو در اورد و نگاهش کرد. بعد انگشت اشارشو گذاشت جلو دهنش و بهمون فهموند که ساکت باشیم.

به طرف دراور گوشه ی اتاق رفت و یه کاغذ خودکار در اورد. یه چیزی روش نوشت و به طرفمون گرفت‌.

" جی پی اس نیست، شنوده. "

آب دهنمو قورت دادم و از ترس دستام به لرزه افتاد. اون دختر... اون شنید که لوشون دادم. جنازه ی مردی که جلو من کشته بود از جلو چشمام کنار نمیرفت. گیر انداختن من واسه اون کار سختی نیست.

puppet🃏Where stories live. Discover now