سومين دورهى عصر هونگ ژنگ، بيست و يكمين روز از ماه سوم، چنگ وانگ به جلسات دربار برگشت.
جينگ شائو توى تالار اصلي و خيره كنندهى قصر ايستاده بود و به چهرههايى كه بعضياشون براش آشنا و بعضياشون هم ناآشنا بودن نگاه میكرد. يه لحظه احساس كرد به زندگيه قبليش برگشته، به همون سالى كه وسط سالن زانو زده بود و به دونه دونه جنايتهایی كه افراد داخل سالن به انجام دادنشون متهمش ميكردن گوش ميداد.
وزير ماليات به فروش دوبارهى مجوز نمك براى سود و منافع شخصى متهمش كرد، وزير كار بخاطر ساخت و سازهای شخصى بدون اجازه سرزنشش كرد و حتى بازرس سلطنتىام بار سلاخى كردن اسيرهای جنگى و فريب افراد غيرنظاميه بىگناه رو روى دوشش انداخت. و افراد بىشمارى هم بخاطر گول زدن پادشاه، به قصد راه انداختن شورش متهمش كردن. جينگ شائو به صورت تك تك افرادى كه اونجا ايستاده بودن نگاه كرد. دوك مائو بعدا پدر زن شاهزادهى چهارم شد، كنت يونگ چان دنباله روى برادرش شد و راه اونو دنبال كرد، هر جفت وزراى دارایی و كار آدماى امپراطور بودن. بقيه ى آدمای توی سالن فقط چشم بسته هرچى جمعيت ميگفت رو دنبال میکردن و تابع جمع بودن.
كسايى كه اونجا بودن رو بايد بعدا حتما سرکوب میکرد، بين اون دوتا وزیر، جينگ شائو فعلا تمرکزشو روى معاون وزير دارايى گذاشته بود. توى زندگى قبليش، تنها كسى كه جز برادرش پشتش در اومده بود معاون وزير دارايى ِكوتوله بود. اون مردى بود كه هيچوقت قصد و نيت فاسدى نداشت و تو سرو کله زدن با مردم آدم دلرحمی بود. پنج سال پيش، ركورد بالاترين امتياز توى آزمون سلطنتى رو ثبت كرد، جادهى زندگيش يه راه صاف و هموار بود، با همهى اين اوصاف به مقام معاون وزير دارايى ترفيع گرفته بود. تو زندگی قبلیش حتی بعد ازینکه جينگ شائو تو دردسر افتاد هم ترفيع نگرفته بود. احتمالا ميتونه اونو طرف خودش بكشونه و از شر وزير دارايى خلاص بشه.
جينگ شائو تو فكر و خيالاش غرق شده بود كه برادر بزرگترش كه كنارش ايستاده بود با آرنجش بهش سقلمهاى زد. يكدفعه سرشو بلند كرد و دید که پدرش و يه عالمه از وزرای دیگه دارن نگاهش ميكنن. بازرس سلطنتى فان جىِ وسط تالار اصلى ايستاده بود.
«شايعات شاهزادهى چهارم.» لبهای جينگ چن كوچكترين تكونى نخوردن ولى از بين دندونهای قفل شدش با يه صداى آروم به جينگ شائو يادآورى كرد.
جينگ شائو دوزاريش افتاد و يه قدم جلو رفت و گفت: «اِر چن فكر ميكنه که حرفاى يسرى آدم احمق صرفا فقط بحثهاییه كه باهاش اوقات فراغتشون رو پر ميكنن. لازم نيست نگران بشين.» آدمای زیادی انتظار همچین جوابیو داشتن و امپراطور نگاه خيرهاش رو سمت جينگ چن برگردوند.
جينگ چن يه قدم جلو رفت و گفت: «مردم از زماناى قديم ميگن كه «درخت پرندگان را براى آشيان سازى فرا ميخواند و غارى متروك باد را به سوى خود ميخواند. باد مقابل شخصى كه آن را فراخوانده تعظيم خواهد كرد.» از اونجايى كه يه همچين شايعاتى سر زبون مردم افتاده، حتما يه دليلىام داره. و بايد هرچه زودتر دليلش روشن بشه، تا شهرت و اسم برادر كوچكتر شاهزادهى چهارم رو لكه دار نكنه.»
VOCÊ ESTÁ LENDO
تمام وجودم براى توست
Fantasia[تمام وجودم براى توست] دیگر نام ها: #You_Own_My_All . 妻为上 . Thê Vi Thượng . หนึ่งคํามั่น นิรันดร์กาล نویسنده: #绿野千鹅 , #Lu_Ye_Qian_He آرتیست: #Xi_Xi_Guo . #喜喜果 مترجم: #ALICE ادیتور: #AOIHUN . #Lan_Neji . #Nick . #Sg خلاصه داستان شاهزاده ى سوم جي...