مو هانژانگ با درموندگى شخصى كه كنارش بود رو هل داد: «ولى بازم، اگه ميخواى بخوابى بايد اول لباستو در بيارى.»
«پس كمكت ميكنم درشون بيارى.» جينگ شائويى كه تا دو دقيقه پيش عين جنازه روی شكم دراز كشيده بود، بلافاصله شارژ شد. از روى مو هانژانگ بلند شد و شروع به باز كردن بند لباس همسرش كرد.
«خ... خودم انجامش ميدم.» مو هانژانگ فورا دستى كه داشت بند لباسشو ميكشيد از خودش دور كرد.
جينگ شائو با شنيدن اين حرف لبخندى زد. پردهى دور تخت رو انداخت پايين، يه گوشهاش نشست و در حالی که شخص رو به روشو تماشا میکرد بهش زل زد.
صورت مو هانژانگ حتى از قبل هم قرمزتر شده بود، خیلی سریع ردا و لباس بيرونش رو در آورد و زير لحاف خزید. جينگ شائو با خودش فکر کرد که اين رفتارش خيلى جذابه، خودشم لباساش رو در آورد و زير پتو رفت. بعدش هانژانگ رو تو بغلش گرفت و پيشونيش رو بوسيد.
شيائو يوآن بهش گفته بود تو يه همچين وضعيتى بايد رفتار مهربون و ملايمى با همسر مردش داشته باشه و بهش احترام بذاره. تاثير بوسه از يهويى لمس كردن همسرت خيلى بيشتره، چون اينجورى ديگه خجالت نميكشه. بوسههاى جينگ شائو از پيشونيش پايينتر اومدن، بين ابروهاش، نوك بيني سردش، و بالاخره، لباى نرمش. شخصى كه توى بغلش بود دستپاچه و بىقرار چشمهاشو بست ولى مقاومت نكرد.
جينگ شائو همين روش رو دنبال كرد، و ديد که واقعا داره جواب ميده. به آرومى يقههاى لباس زيرش که به سفيدي برف بود رو باز كرد. چراغ بيرون تخت هنوز خاموش نشده بود و به لطف نورى كه از پشت پرده ها مياومد، به وضوح ميشد گردن شكننده و ترقوههاى ظريف و زيباى هانژانگ رو ديد. جينگ شائو خم شد، از چونش پايينتر رفت و گردن به سفيديه برفش رو ليس زد. اون سيبآدم (سیب ادم برامدگی روی گلوی مردان تو نت سرچ کنید داستانش جالبه) كيوتش مدام بالا و پايين مىرفت. گوشههاى لب جينگ شائو بالا رفت، و بعد همينطور به پايين رفتن ادامه داد.
قفسهى سينهى سفيدش لاغر وظريف بود، ولى نه به اون نحيف و شكنندگىاى كه شائو تصور ميكرد. بجاش، خطوط ماهيچهايه زيبايى داشت و دوتا لوبياىصورتىرنگ با سرهاى خجالتزدشون بيرون اومده بودن. خيلى زيبا بود؛ جدا ميخواست لمسشون كنه! جينگ شائو آب دهنشو قورت داد و نزديكتر شد تا يكى از اون مهرههاى صورتى حساس رو گير بندازه.
«وو...» مو هانژانگ لب پايينشو گزيد. احساس خارش و سوزشى كه از اون نقطه تو تمام بدنش پخش شده بود باعث میشد بلرزه. ميخواست شائو رو به عقب هل بده، ولى بخاطر حركاتهای ملايمش، ميتونست ملاحظه و محبتشو نسبت به خودش حس كنه. برای همین هم فقط تونست محكم به ملحفههاى زيرش چنگ بندازه و به خودش تلقين كنه كه يكم ديگه تحملش كنه، بذار جینگ شائو يكم بيشتر خودشو راضى كنه.
STAI LEGGENDO
تمام وجودم براى توست
Fantasy[تمام وجودم براى توست] دیگر نام ها: #You_Own_My_All . 妻为上 . Thê Vi Thượng . หนึ่งคํามั่น นิรันดร์กาล نویسنده: #绿野千鹅 , #Lu_Ye_Qian_He آرتیست: #Xi_Xi_Guo . #喜喜果 مترجم: #ALICE ادیتور: #AOIHUN . #Lan_Neji . #Nick . #Sg خلاصه داستان شاهزاده ى سوم جي...