Yoongi p.o.v
اون روز رو کامل استراحت کردم که شب بتونم کمک جیهوپ رانندگی کنم
عصر بود دوباره رو تختم دراز کشیدم تقریبا چشمام گرم خواب شده بود
یهو یکی با شتاب خودشو پرت کرد رو تختم و داشت بپر بپر میکرد
یونگیاااا یونگیاااا
رو پاهام نشست که با لگد پرتش کردم عقب
_یاااا اول صبی این کارا چیه
چشمامو باز کردم که دیدم کوک پخش زمینه و دلشو گرفته میخنده
یه ابرومو بالا میندازم
-کوک... حالت خوبه؟ منن همین الان توی بزغاله رو از تخت پرت کردم پایین
همینجور خنده کنان چهار دست و پا ریز از اتاقم زد بیرون و داد زد
+تن لشتو جمع کن نیم ساعت دیگه راه میوفتیم
درو کوبید به هم و رفت
هوفف
از جام بلند شدم و کیف ورزشیمو اوردم بیرون هرچی دم دستم بود از کمد بیرون کشیدم و چپوندمش تو کیفم
از اتاق رفتم بیرون که دیدم کوک و جیهوپ رو مبل با وسایلشون لش کرده بودن رو مبل
کف دوتا دستمو کوبوندم رو سرشون ک با داد از مبل پرت شدن پایین
صدای هردوشون بلند شد
وحشیی!!
tehyung p.o.v
بعد یک ساعت دیدم ون جلوی خونمون وایساد که یهو جیهوپ نصف تنشو از پنجره اورد بیرون بلند بلند داد میزد
+عایی تهه تهه بییاییینن
جیمین خابالو خنده خسته ای کرد سوار ماشین شدیم
جیهوپ رو صندلی اخر لم داده بود و کوک پشت فرمون بود
جیمین که خیلی شیک رفت نشست صندلی کنار راننده
دوتا صندلی دیگه بود که یکیشو یونگی اشغال کرده بود
خمیازه ای کشیدم و کیفمو گذاشتم قسمت بالایی سقف ماشین
یونگی که چشماشو بسته بود خواب بود
جیهوپ هم سرش تا ته تو گوشیش بود
هوفف چه سفری بشه با اینا
کوک هم که داشت خرکی به رانندگیش ادامه میداد
عه هندزفریم یادم رفت
دوباره پاشدم که هندزفریو بردارم
که کوک به طور خرکی دست اندازو بدون ترمز رد کرد
ب طور شوک اوری اتفاق شخمی افتاد....
و بله...
برای حفظ تعادل دستمو گذاشتم پشت صندلی یونگی و با صورت رفتم صورتش
.....
yoongi p.o.v
چشمام گرم خواب بود که نرمی چیزی رو گوشه لبم حس کردم
چشمامو باز کردم که با چشمای درشت شده ته روبه رو شدم
اومدم صاف بشم که اونم عقب رفت و بجای اینکه لبامون جدا بشه بیشتر بهم چسبید
طی یه حرکت انگشتمو گذاشتم رو گردنش و هولش دادم
چشمامو درشت و کردم شوکه
_اوی داری چیکار میکنی
شوکه به تت پته افتاد
+با..باور کن تقصیر من نبود
م..من فقط داشتم هندزفریمو برمیداشتم که ماشین زد رو ترمز افتادم
پشت دستمو روی لبم کشیدم
_هوف با... باشه حالا هم برو بشین دیگه تا باز ترمز نزده ماشین
لپاش سرخ شده بود سریع نشست سرجاش و صورتشو بردوند سمت پنجره
دستی به صورتم میکشم و سعی کشیدم بهش فکر نکنم
ولی...
چرا انقد نرم بودن...
فاک
چرا من اصن دارم به این فک میکنم
بعد راه طولانی رسیدیم ویلای جیهوپ
tehyung p.o.v
خسته از ماشین پیاده شدم و کش و قوسی به بدنم دادم
اخخخ خشک شدم
کیف ورزشیمو تو دستم جابه جا کردم و پشت بچه ها وارد ویلا شدم
کلا سه تا خواب داشت
شوگا بدون هیچ حرفی وارد یه تک خواب شد و پشت سرش درو بست
تعجب کردمو یه ابرومو بالا انداختم
جیهوپ دستشو گذاشت رو شونم
+بهش فکر نکن اون عادتشه یعنی کلا از مسافرت خوشش نمیاد و همیشه به این شرط که اون اتاقو بدم بهش باهام میاد اینجا
خسته تک خنده ای میزنم
شونمو میگیره و هولم سمت یکی از اتاقا
+ظاهرا من و تو هم اتاقی هستیم رفیقخمیازه ای میکشم
_من فقط الان میخام یه جا درست حسابی استراحت کنم
جیهوپ همونجور که ریز به کوک و جیمین نگاه میکرد
+امشب از اون گوش گیرا نیازت میشه فک کنم از این دوتا چیزی بعید نیست
قهقه ای زدم
_موافقم نیازه
+خب همه فعلا بریم استراحت کنیم عصر بریم تفریح
خسته لباسامو عوض کردم و رفتم یه گوشه تخت دراز کشیدم
به ثانیه نکشید که خوابم برد...
yoongi p.o.vاندفعه به طرز عجیبی زودتر از همه خواب بیدار شدم
هومم خب
پس بهتره منم به روش خودم بیدارشون کنم
از تخت پاشدم همونجور با لباس خواب که دکمه هاش باز بود یا نامیزون بسته شده بود رفتم تو سالن
خب اول از همه باید انتقاممو از کوک بگیرم
خمیازه ای کشیدم پشت در اتاق کوک وایسادم
یک
دو
و سهه
دوتا مشتامو بالا اوردم رگباری میکوبیدم به در اخرین ضربه رو با لگد زدم که در باز شد
کوک انگار از تخت اویزون بود و شوکه داشت من. نگاه میکرد
جیمین هم که از تخت پرت شده بود پایین و داشت فحش میداد
کوک همونجور که خودشو از تخت میکشید بالا
+یونگیاااا فقط دستم بهت برسهه خفت میکنم یونگیااا
انقدر داد زد که جیهوپ و تهیونگ خوابالو از اتاقاشون زدن بیرون
جیهوپ چپ چپ نگام کرد
_یونگی تو هر سال یه کرم میریزی اونم ادمو زهرترک میکنی
بیخیال رفتم رو مبل لم دادم
_فقط انتقاممو گرفتم همیننن
همشون ب طرز وحشتناکی نگام کردن
هر چهارتاشون وایسادن بالای سرم
یهویی کناره مبلو گرفتم چهارتاشون و برش گردوندن ک باعث شد با ماتحت بخورم زمین
_عایی عوضیاااا انتقام این کارتونو ازتون میگیرم
جیمین همونجور که میرفت سمت اتاقش گفت
+انقدر غر نزن پاشو حاضر شو میریم ساحل
اخمامو بردم توهم
_چییی ساحللل چند ساعت دیگه هوا تاریک میشه
همشون شونه ای بالا انداختن و رفتن سمت اتاقاشون
هوفف
همونجور که میرفتم سمت اتاقمو دستمو گذاشتم رو باسنم و تک تکشونو فش میدادم
بالاخره بعد کلی گشت و گذار داخل چمدونم پیرهن مشکی با یه شلوار جذب
کلاه مشکیمو رو سرم گذاشتم
از اتاق زدم بیرون که همشون حاضر رو مبل نشسته بودن و به در من خیره شده بودن
چپ چپ نگاشون کردم
_مشکلی هس احمقا
اوناهم خیلی شیک خودشونو زدن به اون راه انگار که اصلا هیچ کاری نکردم
بی توجه بهشون از خونه زدم بیرون
..
(ووت و کامنت یادتون نره لاولیا🥺😍)
YOU ARE READING
love in speed
Romanceژنر:رومنس_مسابقه ای جاده برای منه و من برای این زندگی میکنم ... یعنی دلیل دیگه ای هم برای زندگیم هست؟ یعنی دلیل دیگه ای هم پیدا میکنم؟ جاده زندگیم رو دارم مستقیم میرم.... شاید کسی منتظرم باشه...