speed to love

122 22 3
                                    

جلوی در بند پوتینامو محکم کردم که همشون مث گله گوسفند از خونه زدن بیرون
سوییچ رو سمت تهیونگ پرت کردم که متعجب نگام کرد
سری تکون دادم
_حوصله ندارم بشینم پشت فرمون میتونی این کارو به عهده بگیری پسر جون
چپ چپ نگام کرد زیر لب پرویی نسارم کرد
Teyung p.o.v
بی حوصله پشت فرمون نشستم
برگشتم سمت بچه ها
_خب کجا میخواین بریم
در همین حین همه کلشون سمت یونگی چرخید
+چتونه چرا منو نگاه میکنین
نگاه ریزی بش کردم
_زود باش پاشو خودت بشین پشت فرمون فقط تو بلدی اینجارو

یونگی خودشو بیشتر چسبوند به صندلی
_یااا نه من حوصله رانندگی ندارم
کف دستمو کوبوندم به پیشونیم
+خدای منن خیر سرت راننده ای یونگیاااا
یونگی یه لحظه متوقف شد چند دقیقه خیره نگام کرد
سرمو به مفهوم چته تکون دادم
که بدون هیچ سوییچ از دستم کشید و پشت فرمون نشست
داد زد
+کدوم گوری میخواین برین زود بگین
همه نگاهی تعجب بر انگیز به هم کردیم و همزمان گفتیم
+بار
بدون حرفی سمت بار راه افتادیم
پارکینگ پشتی بار پارک کرد
جیهوپ هی دور یونگی میچرخید و اذیتش میکرد و یونگی بدون هیچ حرفی راه میرفت
جیمین هم که کلا بیخیال من شده بود و چسبیده بود به کوک
هوفف این چه وعضشه
بدون توجه به بقیه رو یکی از کاناپه های گوشه بار نشستم و یه نوشیدنی با درصد بالا سفارش دادم
میدونم جنبه بالایی نداشتم ولی خب کرم داشتم  دوباره امتحان کنم
جیهوپ دست یه دخترو گرفته بود وسط بار داشت باهاش میرقصید
نگاهمو چرخوندم که افتاد رو یونگی
یه دختر دورش میچرخیدو و ناز عشوه میومد
ولی یونگی ب حد عجیبی خنثی بود
کوک یه گوشه وایساده بود با جیمین داشتن دلقک بازی در میوردن و میخندیدن
گلاسمو گارسون برا دومین بار پر کرد
سری سر کشیدمش و سرمو تکون دادم
گرمم شده بود  ولی برای بار چهارم و اخرین بار گارسون گلاسمو پر کرد
بدنم سست شده بود دیگه فاک
تلو تلو خوران از بار رفتم بیرون
به دیوار تکیه دادم و داشتم راه میرفتم که دوتا پسر تقریبا هیکلی اومدن سمتم
+هی مارک نگاه کن یه بچه خوشگل اینجاس
چته حال نداری
خسته بدنمو تکون دادم
_برید رد کارتون
یکیشون نزدیکم شدو دستشو رو کمرم کشید که دستشو محکم عقب زدم
+مگه نمیگم گمشین
همونی که دوستش مارک صداش زد هولم داد و انداختم زمین
بدنم سست سست بود
شروع کردن به ضربه های و محکم به شکمم و کمرم فقط دستامو سپر سرم کرده بودم
یهو صدای داد یه اشنایی اومد
به سمت مارک حمله کرد مشت سنگینی حواله صورتش کرد
با لگد کوبوند تو قفسه سینه اون یکی..
Yoongi p.o.v
دوباره اومدم ضربه ای بزنم که مشت زد و گوشه لبم پاره شد
اومد دوباره نزدیک بشه که چاقومو از جیبم در اوردم سمتشون گرفتم
گوشیمو در اوردم که مثلا به پلیس زنگ بزنم هردوشون در رفتن
اخ پسره احنق مجبور بودی انقدر بخوری این وقت شب به این حال بیوفتی
زیر بغلشو گرفتم و به دیوار تکیش دادم
کنارش نشستم دستی به لب پاره شدم کشیدم از درد صورتم جمع کردم
هوفف پسره احمق
نگاهی بهش انداختم
+هی پسر
سرسو گذاشت رو شونم که شوکه شدم
+هی تو چته
یهو شروع کرد به صحبت کردن
_از وقتی که وارد دانشگاه شدم فهمیدم با پسرا دورو برم متفاوتم خیلی متفاوتم
من خنثی بودم نسبت به همه دخترا
من.. از پسرا خوشم میومد
قهقه ای زد
_خانوادم منو طردم کردن پاشدم اومدم سئول
ولی
شنیدم که تو یه سانحه رانندگی مردن همشون
هیچوقت درک نکردم که از مرگشون خوشحال باشم یا ناراحت
اونا با بی رحمی تمام از خونه پرت کردن بیرون ... اونا خیلی بی رحم بودن
اروم و ریز هق هق میکرد و اشک میریخت
_ولی الان هم..
بیخیال
+ تو الان مستی هیچی نمیفهمی پاشو باید بریم
_قول بده هرچی که بهت گفتم بین خودمون بمونه
با خنده تلخی نگام کرد
+هوفف حتما قول میدم
زیر کتفشو گرفتم
+زود باش یه تکونی به خودت بده
مست قهقه ای زد صورتشو به صورتم ندیک کرد و سعی کرد خودشو بکشونه بالا
نفساش که به صورتم میخورد باعث شد گرمم بشه
سرمو عقب کشیدم
+یالا
غمگین دستی به زخم گوشه لبم کشید
_من... من متاسفم
خیلی غیر منتظره گوشه لبم که زخم بود رو بوسید و سرشو انداخت پایین
گونه هام سرخ شده بود
فاک
قلبم برا ثانیه ای انگار نمیزد
نگاهی بهش انداختم ک دیدم سرش پایینه و چشماش بستس
بدون هیچ حرفی گذاشتمش تو ماشین و به پسرا خبر دادم که بیان تو ماشین
جیمین با عجله نگران دویید سمتم
_هی چیشده تهیونگ کجاس
+اروم باش تهیونگ خیلی مست بودو خب دو نفر داشتن میزدنش که من سر رسیدم
کوک و جیهوپ اومدن سمتم و یقمو گرفتم و کل بدنمو بازررسی کزد
_هی خوبی چیزیت ک نشده
+ نه خوبم فقط زودتر بریم خونه خیلی خستم
همه تایید کردن و راه افتادیم سمت خونه
جیمین یه دست ته و منم یه دست دیگشو انداختم دور گردنم و دست دیگمو انداختم دور کمرش
فشار کوچیکی به کمرش وارد کردمو کشیدمش بالا و سریع انداختیمش رو تختش
خسته یه تکونی خرد و سمت دیگه تخت خوابید
بدنمو کش و قوسی دادم و رفتم سمت اتاقم
هوفف روز عجیبی بود
لباسامو عوض کردم رو تخت دراز کشیدم
چشمامو بستم که لحظه اون حرکت ته اومد جلو چشمام
دستی رو زخم لبم کشیدم
لعنتی...
هوف اصلا چرا دارم بهش فکر میکنم
دستی به صورتم کشیدم و خودمو گوشه دیگه تخت جمع کردم
به چند ثانیه نرسید که خوابم برد
(ووت و کامنت یادتون نره لاولیا😍)

love in speedTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang