part 4

344 68 86
                                        

چانیول دوتا قوطی آبجو از روی زمین برداشت و خیلی آروم مثل رزی از جمع جدا شد و به سمت جایی ک رزی رفته بود پا تند کرد .

خیلی آروم پشت سرش راه میرفت و سعی میکرد که رزی رو متوجه خودش نکنه رز بعد از این که کمی از بقیه دور شد به سمت تک درختی که کمی اونطرف تر از ساحل بود رفت و بعد از این ک بهش تکیه کرد روی پاهاش سر خورد و به دریا خیره شد .

دریاایی ک کم کم داشت به سرخی میرفت !
چانیول همچنان پشت سرش بود و به موهای بلندش خیره بود که چطوری با وزش نسیم کمی توی هوا در حرکتن لبخند محوی زد چند دقیقه ای همون طوری ایستاد و وقتی دید رزی قصد نداره از جاش پاشه به سمتش رفت و خیلی آروم کنارش نشست

چان _هی اینجایی
اما جوابی نگرفت به صورت رزی خیره شد صورت کوچیکش از اشک خیس بود
چشماش از تعجب گشاد شد و دستشو روی شونه رز گذاشت

_هی چه یونگا تو حالت خوبه؟
ولی همین کافی بود ک رزی هق هق گریش بلند تر شه
چانیول خیلی اروم کمرشو نوازش کرد ولی این باعث شد تا بدتر گریه رزی شدیدتر شه پس خودشو بهش نزدیک کرد و درآغوشش گرفتش و همزمان موهاشو نوازش کرد

۱۰ دقیقه بعد رزی آروم شده بود و فقط فین فین میکرد سرشو اروم از روی سینه چانیول جدا کرد و باچشمای قرمزش بهش خیره شد .
چانیول _میخوای بگی چی شده ؟

رزی سرشو پایین انداخت
چان متوجه شد که دوست نداره راجب اون موضوع صحبت کنه پس لبخند کمرنگی بهش زد و آبجو هایی ک برداشته بودو از جیبش دراورد و یکی رو دست رزی داد

رزی_ مرسی سونبه من نمیتونم الکل بخورم
چانیول با تعجب نگاش کرد _واقعا؟
رزی فقط آروم سرشو تکون داد

سکوت سنگینی برقرار شده بود و چانیول نمیدونست چطور میتونه سکوتو بشکنه پس فقط خیلی آروم مثه رزی زانوهاشو بغل گرفت و به غروب آفتاب دریا منظره روبروش خیره شد

توی سکوت مشغول تماشای غروب بود ک رزی سکوتو شکست

_قبل از این که وارد دانشگاه پزشکی شم بود که تلخ ترین اتفاق زندگیم افتاد من و بکهیون و مینا ۳ تا دوست خیلی صمیمی بودیم که از بچگی باهم بودیم از همون کلاس اول باهم دوست شدیم

همه چیز خوب بود تا وقتی رفتیم دبیرستان هدف هر سه تامون یه چیز بود پزشکی اوایل توی راهنمایی هدف خاصی نداشتیم ولی بعد از این ک توی خیابون یه دکترو دیدیم که جون یه خانوم ک حمله قلبی بهش دست داده بود رو نجات داد و مام یه کمک کوچیک برای زنگ زدن به امبولانسو نگه داشتن پسر کوچولوی اون خانوم کردیم .

The story of love Donde viven las historias. Descúbrelo ahora