*این فیک با کسب اجازه نویسنده اصلی، بازگردانی شده*
----------------------------------------------------------
بازم یروز دیگه که باید با بی حوصلگی سر میکرد ، کی دوباره تعطیلات شروع میشد ؟ هنوز وارد کلاس نشده بود که یکی از دخترا محکم از پشت کیفش رو کشید و برش گردوند.
- یاااا جانگ جهیون ببین پاتو کجا میزاری !
جهیون نیم نگاهی به تیونگ که جلوی نیمکتشون وایساده بود و متفکرانه تو کتابش دنبال چیزی میگشت انداخت.
- چته دختره وحشی ؟ مگه کردمت پولتو ندادم که رَم میکنی
- برگه هام ریخته بود رو زمین و تو حتی نگاه نکردی پاتو کجا میزاری... همشونو لگد کردی
اشک تو چشمای دخترک رو به روش حلقه زد.
-اوخی( لب هاشو مثل دختر آویزون کرد و ادای گریه درآورد ) کاغذا الان گریه میکنن که رفتن زیر پام ؛ تو هم حس کردی دردشون اومد ؟
و بازم صدای گریه کردن درآورد و ازش رو برگردوند ، این حس عجیب چی بود که با دیدن تیونگ تو کل وجودش پخش میشد ؟! قلبش میلرزید و دلش میخواست کنارش باشه ... خودشم حسشو درک نمیکرد.- یااااااااا
دختر جیغ کشید و جهیون رو محکم هل داد ، چطور یه دختر اینهمه زور و جرئت داشت که هلش بده ! جهیون چند قدم به جلو رفت و با تیونگ برخورد کرد ، فقط چشماشو بست تا افتضاح رو به روشو نبینه؛ تیونگ که اصلا توجهی به دعواهای همیشگی بین جهیون و دانش آموزا نداشت، همونطور به پیدا کردن فرمول جدید برای پیدا کردن دامنه توابع میپرداخت اما با برخورد جسم سنگین ینفر و فرو رفتن تیزی میز توی کمرش نفسش برید.
اون عطر رو خوب میشناخت ، بوی جهیون بود که تلخ و مردونه بود ... این روزا شده بود عطر مورد علاقش.
-حققق نداری منو مسخرههه کنییییی.
جهیون ؟ چیزی براش مونده بود اصلا ؟ حتی جمله ی بعدی دختر رو نشنیده بود ... الان تو یه پوزیشن مرگ و سکسی با تیونگ بود ، اون روی میز خوابیده بود و خودش کاملا روش بود ... میتونست نفس نفس زدناشو ببینه ، حتی عضو جهیون لای پای تیونگ بود.
مگه میتونست با دیدن اون چهره ی بی نقص تو فاصله ی چند سانتی متریش دووم بیاره ؟ لب های صورتی کشنده با برق لب کمی که روشو پوشونده بود ... چطور اینقدر همه ی اجزای صورتش باهم متناسب بودند ، چطور میتونست اینقدر خوشگل و خواستنی باشه ؟
(چییی الان از تیونگ خوشت اومد ؟ خودت داری اعتراف میکنی ... بیخیال جهیون اون پسره اولا، بعدشم که آه خدایا لعنت اون خیلی خواستنیه اصلا هیچ جوره نمیتونم منکرش شم ، ولی با این اخلاق سگی که داشتم چطوری نزدیکش شم ؟! وای لباش )
جهیون داشت با خودش کلنجار میرفت اما چهره ی تیونگ درهم مچاله شد ، انگار درد میکشید ...
خودش رو جمع کرد و آروم تیونگ رو بلند کرد.
- م ... من واقعا متاسفم ... اتفاقی بود این وحشی هلم داد.
به دختر پشت سرش که از عصبانیت قرمز شده بود اشاره کرد به حدی کمرش درد گرفته بود که چشماشو محکم بهم فشرد و آه ارومی کشید اما فاک بهش ... دست جهیون آروم کمرش رو نوازش میکرد تا دردش از بین بره ، دستش چه گرمای عجیبی داشت ! حتی تا قلبشم نفوذ کرد ...
-مهم نیست .. پیش میاد.
تیونگ لبخند عمیقی زد و سریع خودشو پشت نیمکت مخفی کرد ، قلبش داشت از دهنش میزد بیرون و اینا همش به لطف جانگ جهیون عزیز بود ... تمام حساش بهم ریخته بودند ، دلش میخواست با منطق همیشگیش حسشو توجیه کنه.
(ببین تیونگ ، چون تو همیشه مرکز توجه بودی الانم دوست داری از طرف جهیون توجه دریافت کنی ... این اصلا چیز خاصی نیست فقط بخاطر اینه که اون پسر ازت متنفره پس آروم باش آرومممم ..... ولی شت ! من میخوامش اون پسرو میخوااممم)
تمام نقشه های ذهنیش به خواستن جهیون ختم میشد ، نفس عمیقی کشید و موهاشو بهم ریخت تا این فکرا از ذهنش بپره.
-هنوز درد داری ؟
جهیون با آرامش و تاسف پرسید.
- یکم.
- برو بعدا بیمارستان که چیزیت نشده باشه.
اما اون پسر هیچوقت عوض نمیشد ، سرد و بی احساس ... همین باعث شده بود تیونگ از خودش بپرسه که دقیقا عاشق چیش شده؟! انگار نه اینکار که مسئول این اتفاق جهیون بود ...
YOU ARE READING
My Rude Boy • پسر گستاخ من
RomanceCouples : JaeYong , JohnTen, LuWoo Genre : Drama , Romance , Comedy Age limit : +18 Restore by : Nill Mz By : (@guardianAngel_Suho)